فرهنگی ،اجتماعی

ساخت وبلاگ

واقعیت در پیش بودن بحران کم آبی را همین امروز با کاهش دبه آب موتور های کشاورزی و پایین رفتن سطح سفره های زیر زمینی مشاهد و لمس می کنیم و معتقدیم که اگر جریان امور به همین منوال پیش برود دیر نخواهدبود زمانی که نه تنها در زمینه تامین آب کشاورزی بلکه در تهیه آب شرب نیزبا مشکل مواجه خواهیم شد.

اما موضوعی که در این خصوص مهم واساسی به نظر می رسد و به عنوان یک پارامتر بسیار مهم باعث نگرانی شده است این مسئله است که معلوم نیست کار مدیریت برداشت از منابع آبی زیر سطحی با چه کسی و یا ارگانی می باشد و یا دقیقا آیا کسی و سازمانی وجود ندارد که بشود با مراجعه به آن کار اتلاف در منابع و یا ارائه تسهیلات برای جلوگیری از اتلاف در منابع را سامان دهی نمود.

 مثلا اداره آب مشروب ابهر که متولی تامین آب سالم بهداشتی برای شهروندان می باشد و همانند شتر دوساله ای می باشد که نه به مادر متصل است تا شیر بخورد ونه مستقل شده است تا از آن انتظار حمل بار داشت و خود کارمندان آن شرکت هم در نوع خود تافته های جدا بافته ای می باشند که می توانند به هر نحو که دلشان خواست با ارباب رجوع معامله کنند و روسای اداره هم اهل نظارت و پاسخگویی به انتقاد ها و شبهات نیستند در منطقه شناط چند کار مبهم انجام داده است که در نوع خود بسیار جای تامل دارد مثلا در چند سال گذشته این شرکت با خرید قطعاتی زمین ودادن وعده این نکته که پس ازحفاری و احداث چاه عمیق سهمی هم به مالک زمین خواهند داد چند حلقه چاه برای استحصال آب دایر نموده که  متاسفانه تاثیر بسیار مخربی بر دبه چاه های کشاورزی گذاشته است در حالی که می توانستند با حفرچاه در بسترابهر رود از سطح گسترده ای آب برخوردارشوند ولی بنا بدلایلی که حداقل برای نگارنده تا حدودی مشخص می باشد ازاین کار سرباز زدند ولی خوب این همه مشکل نیست زیرا که آب شناط استخراج می شودو به شریف آباد انتقال می یابد در حالی که می شد آب شریف آباد را هم از بسترابهررود استحصال نمود اما حال که نکرده اند و مسئولان در امورآب هم بدین کار توجه نداشته اند و مردم هم بنا برمصالحی آن را تحمل کرده اند و سکوت نموده اند مدیران شرکت آب مشروب ابهر از همین سکوت بهره لازم را برده اند و با مجوزی که تحت عنوان ماسه ریزی چاه شماره پنج داشته یک چاه جنبی وبا تعهد به پر نمودن آب قدیمی حفر نموده اند که همینک هم چاه قدیمی را زیر برداشت گرفته اند و هم از چاه جدید آب استحصال می نمایندکه این امر می تواند صدمات بسیارشدیدی را به چاه های عمیق که از آنها آب کشاورزی برداشت می شودواردنمایدکه ازاین جهت از مسئولانی که تعهدی در خود برای دفاع ازمنافع مردم احساس می کنند در خواست می شود که برای ممانعت از اقداماتی که می تواند سیه بختی را به خانه و کاشانه کشاورزان واردنماید توجهات لازم را مبذول دارند لازم به ذکر آنکه اداره آب در چاه شماره سه(جنب شهرداری) نیزاز این روش بهره برداری می نمایند که  آن چاه هم می تواند بازبروی دبه چاه های شناط اثر سوء داشته باشد.

براستی ریاست محترم آب مشروب ابهر که داعیه اصلاح امور و بهبود توزیع آب را دارند آیا می توانندبگویندکه این چه نوعی از مدیریت است که برای سرپا نگه داشتن یک اداره آنهم ازطروق غیرمتعارف باید داشته های کشاورزان به حراج گذاشته شود.

 عزیز من مدیریت تامین آب به هر بهایی جایز نیست بلکه مدیریت در اصل اصلاح شبکه و ترمیم لوله های کوچک وپوسیده شبکه در هسته مرکزی شهراست برادرمن با ادامه برداشت پر فشارو غیر قانونی از چاه قدیمی شماره پنج وسه آب کشاورزان قطع می شود که این می تواندفشار مضاعفی را متوجه این بخش محروم و کم بضاعت بنماید 

همچنین ریاست محترم اداره امور آب ابهرکه هرازچندگاهی نیروهایی را برای سامان دهی چاه های عمیق وبستن چاه های فاقد مجوز بسیج می نماید و در پایان کار هم چون نمی تواندکاری انجام دهد دست از پا درازتر نیرو ها را مرخص می نماید آیا بهتر نیست که به محل چاه شماره پنج در جنب خروجی کمربندی از سمت خرمدره ویا چاه شماره سه در جنب شهرداری بروندو با بررسی برداشت از چاه های قدیمی که برای اثبات ادعا عنوان می دارم که هنوز جداره های چاهها مستقرو کنتوربرق مصرفی هم گواه استفاده از چاه است  اقداماتی را برای بستن وپرنمودن چاه های مزبور به انجام برسانندتا بلکه امنیت شغلی و در آمدی کشاورزان حداقل توسط یک سازمان دولتی به خطر نیفتد.

همچنین ریاست محترم امورآب ابهر بهتر است که به کارخانه الکل سازی در بالای شناط هم مراجعه بنمایند وببینند که این کارخانه چگونه با لوله کشی از آب با مجوز صنعتی در زمین های بالای کارخانه اقدام به راه اندازی مزرعه نموده و یا به فروش آب وکسب درآمداقدام می کند.

براستی وظیفه اداره امور آب چیست و چه کسی باید کار نظارت بر بهره برداری منطقی وعالمانه برمنابع آبی زیر زمینی را جدی بگیرد نکند همه مسئولان نشسته اندتا آب چاهها خشک شود و زمانی که خیل عظیمی از مردم مواجه با مشکل شدندو در مقابل تعدادی نان مدیریت خوردند و یا با سوء استفاده از منابع بی صاحب میلیارد ها تومان به جیب زدند با مردم همدردی نمایند جناب مدیر امور آب امروز بدادمردم برسید و ازاستحصال غیر عالمانه از سفره های زیر زمینی جلوگیری نمایید و مطمئن باشید که  در صورت تساهل در مقابل سوئ برداشت از منابع آبی فردا خود شما هم گرفتاربی آبی و یا فقدان تولید کشاورزی و تبعات بعداز آن خواهید شد.

فرهنگی ،اجتماعی...
ما را در سایت فرهنگی ،اجتماعی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسن اسدی frasoo بازدید : 381 تاريخ : سه شنبه 20 تير 1391 ساعت: 19:27

دوستان فعال در وبلاگ خانه فرهنگ در مطلب آخرین خود که به نوعی می توان آن را تحلیلی هرمونتیک ازشرایط ومحتوای روش های مدیریتی در شهرستان ابهر تصور نمود به نوعی در مقام پاسخ گویی از انتقادی برآمده اند که دوست منتقدی بر مجموعه کسانی داشته که باعث استحکام نوع مدیریتی شده اند که در اداره ارشاد ابهر اعمال می گردد زیرا ایشان با انتقاداز دوستان فعال در عرصه هنر و فرهنگ شهرستان ابهربیان داشته بودندکه دوستان منتقد امروز همان زمانی که محتوای اعمال شیوه های مدیریت فعلی در اداره ارشاد شکل می گرفت وکسانی با اعلان این نظر که نوع نگاه و اراده شکل گرفته در حوزه مدیریت از اهداف کلان سیستم اجتماعی منحرف شده است از مسئولان ارشداستانی و وزارت ارشاد در خواست اتخاذ تدابیری برای باز گرداندن امور به مجرای اصلی خود بودند همین دوستان فعال در خانه فرهنگ و یا بخشی دیگر از فعالان عرصه فرهنگ با نوشتن طوماری باعث ایجاد ابهام در نظر و رای مسئولان ارشد استان در موضوع تغییر می شدند ودرمقابل ودر مطلب آخرین فعالان وبلاگ خانه فرهنگ آمده که ما در زمانی که دست اندرکار فعالیت ها در اداره ارشاد بودیم با تاثیر در روش ها و نوع تصمیم هایی که اتخاذ می گردید تلاش داشتیم تا مدیر ارشاد را زیر بلیط فکر خودمان داشته باشیم و با الینه نمودن او دربرابراندیشه مثبتی که ازسوی ما ارائه می گردیدبلکه از پیدایش انحرافات و اخلال های بیشتر درعرصه مدیریت ممانعت نمایم و یا آنها را به حداقل برسانیم.

با پناه بردن به روش تحلیل محتوایی می توان هر دو نظر را درست انگاشت  وعنوان نمود که به نوعی می شد با نزدیک نمودن این دونظر بهمدیگردر حدود چهار یا پنج سال پیش از پیدایش شرایط موجود که در آن از حدود چهار صد فعال انجمن داستان نویسی تعدادی برابربا انگشتان دست مانده است و یا از تعداد چهارصد فعال و هنرجوی انجمن های تجسمی تنها حدود ده ویا اندی بیشتر و کمترمانده و یا انجمن موسیقی با آن همه فعالیت حتی در سطح ملی امروز به حال نزاری در آمده که هر استاد تنها دو یا سه هنر آموز دارند جلو گیری نمود اما اگر نشده و امروز کار و فعالیت در حوزه هنر و فرهنگ سیر قهقرایی یافته  واستیلای حاکمیت پدیده سیرنا بخردی شهر و فعالیت های فرهنگی آن را در خطر نابودی قرار داده است باید از گذشته تجربه آموخت و با ورود اندیشمندانه مانع از آن شد که این اندک نیز راه خروج از عرصه را بپیماید بلکه با نشان دادن این واقعیت به جناب مرادی و یا سایرمسئولان شهرستان آنها را متوجه این نکته نمودکه با تعطیل شدن هر کلاس هدفمند هنر و فرهنگ ضمن مغفول ماندن هدف شناسایی وپرورش استعداد های خلاق هنری، جوان سرگردان و خارج از بلیط مدیریتی و ارشادی هنزمندان وارسته راهی جز ورود به محیط های پر خطر نخواهدیافت.

پس امروز بر هر صاحب فکرابهری واجب است که با دست بردن به قلم مسئولان ارشد شهرستان بالخصوص فرماندار را مخاطب خویش قرار دهند و به ایشان اعلان بدارند وبخواهند که با تشکیل یک کمیته حقیقت یاب ضرباتی را که برحوزه فرهنگ ابهر در طول سالیان گذشته مخصوصا دوران شش ساله مدیریت جناب مرادی وارد آمده شناسایی نمایند تا با واقع نمایی وضعیتی که درآن هر صاحب فنی با فراری شدن از محیط فرهنگ سرا عطای فعالیت درعرصه فرهنگ را به لقای آن بخشیده است و از این قبل جوانانی که می شدآنان را با شاداب ساختن محیط فعالیت های فرهنگی برای یاد گیری رموز پیچ در پیچ هنربه انسان های بزرگی تبدیل نمود که می توانند با استفاده از مهارت های خاص حس مشترکی را دربین مردم رونق دهندکه ضامن گذر مملکت از فراز های سخت باشد به امان خدا رها ساخته اند راه توسعه شهر فراهم آید و ادبا و نویسندگانی تربیت گردند که هر کدام از آنها می توانند الگو و سرمایه های بزرگی برای شهر محسوب گردند.

باید بپذیریم که در طول شش ساله گذشته که روشن ترین دوران فطرت رو به گسترش فعالیت های فرهنگی در شهرستان ابهربوده فرصت ها و منابعی به هدر رفته است که اگر خلاقانه با آنها برخورد می شد ومدیریت منعطف وبا ذوق آنها را تحت بلیط مسئولیت و برنامه ریزی می گرفت امروز ما در شهر ابهر نویسندگان ،داستان نویسان،نمایشنامه نویسان،نوازندگان ،خوانندگان ودر نهایت شعرا وادبایی را پرورش داده بودیم که هر کدام از آنها می توانستند چون گوهری تابناک به الگویی برای جوانان ونوجوانان این شهرتبدیل شوند ولی افسوس که نه تنها اینگونه نشد بلکه آن نیروهای خود پرورده هم که در دل عشق به فعالیت داشتند با بی مهری و بی توجهی های صورت گرفته و یا حتی جایگاه نیافتن در میان جامعه راه به خلوت خویش پیمودند به نحوی که امروز دیگر کسی که بتواند شوری در میان نسل نوپای جامعه بیانگیزاندو آنها را برای فرداهای سخت با انگیزه سازد دیده نمی شود و این همه نه ازسربی توجهی سیستم و یا فقدان امکانات و فرصت برای فعالان و مدیریت بود زیرا که هرگاه چیزی از سوی مدیریت از مرکز استان وکشور خواسته شد بی شک امکانات حذاقلی آماده بود بلکه به خاطر آنکه مدیریت ازهنر تلفیق منابع و فرصت ها بی بهره بود و همراهان او توان و یا حس امربه معروف ونهی از منکررا نداشتند ویا به عنوان عوامل بازدارنده ومنحرف سازنده می کوشیدند تا اندک منتقدان را هم خفه نمایند راهی در پیش پای جریان فرهنگ ساز قرارگرفت که رهروی درآن آن حداقل های گذشته را هم به نابودی کشاند

براین اساس باید با باوری قطعی اعلام نمودکه سهم آنانی که امروز و دیروز از مدیریت ارشاد حمایت نمودندو یا به انحاء مختلف مانع از آن شدند که حرف حق منتقدان ناحق جلوه نماید اگر کمتراز مدیر ارشاد نباشد مطمئنا بیش ازایشان بوده است زیرا اگر اینان حقایق را گوشزد می نمودند مطمئنا مدیر ارشادهم مجبور می شد که با تغییر در روش ها ونگرش مدیریتی امور را به سوی فلاح جامعه و صلاح سیستم هدایت نماید که متاسفانه اینگونه نشده است ولی نباید نا امید شد بلکه باید مسئولان ارشد شهرستان و استان را به مدد خواست تا با ایجاد و اعمال تغییر بلکه مانع از وارد شدن خسارت های زیادتر بشوند از این روی من به سهم خودم به فعالان در وبلاگ خانه فرهنگ به خاطر اهتمام به واقع نمایی شرایط خسته نباشید می گوییم وامیدوارم که در ادامه راه موفقتراز همیشه باشند.      

فرهنگی ،اجتماعی...
ما را در سایت فرهنگی ،اجتماعی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسن اسدی frasoo بازدید : 354 تاريخ : سه شنبه 20 تير 1391 ساعت: 19:27

جمعی از دوستان آشنا با تحولات مدیریتی در سطح شهرستان که از قضای روزگار همیشه اخبار آنها درست از آب در می آید بعداز ظهر دیروز درمحل کارمن جمع بودند و احتمالات ممکن در انتخاب و تغییر مدیریت ها را پس ازانتخابات مجلس و شروع بکار نماینده جدید به بحث گذارده بودند و با قطعیت ویژه ای از رایزنی های در حال انجام برای انتخاب مدیران صحبت می کردند که بنده در صدد نیستم تا مشروح موارد را اعلان نمایم و یا حتی نام کسانی که درتغییرات احتمالی مورد نظر می باشند و ازشانس لازم برای تصدی مقام های مدیریتی برخوردار هستند مطرح کنم فقط با مطرح ساختن این موضوع می خواستم واکنش شخصی خود را به نوع انتخاب ها و یا ادامه روش های گذشته درموضوع انتخاب مدیران ابراز بدارم وآن اینکه در شهرستان ابهر از اولین انتخاب نماینده مجلس ما روش غلطی را در پیش گرفته ایم و آن اینکه با وابسته نمودن نماینده به یک گروه،جناح و یا جریان سیاسی عملا او را در بست در اختیار گروهی از افراد قرار داده ایم که متاسفانه نه دانش سیاسی لازم را داشته اند تا بدانند که جریان و گروه سیاسی برای چه منظوری درست می شود و برای کسب موفقیت چه باید بکندتا ازطریق این دانش بدانند که برای ایجاد استمرار در تصدی کرسی نمایندگی نماینده باید دامنه گسترده ای از ارتباط با مردم را ایجادکند تا از طریق آن بتواند خدمات با اثربخشی گسترده ای را به انجام برساند و یا به زبان ساده کاری انجام دهد که تعداد زیادی از مردم از محسنات آن بهره مند گردند و یا فعالیت صورت گرفته اثر گذاری وسیعی در سطح جامعه داشته باشد و مردم زیادی را به نشان دادن اقبال به نماینده در دوربعدی انتخابات راغب نماید وازاین روی تعداد محددی با جمع شدن به دور نماینده او را مال خودنموده اند وازقدرت و اعتبارات نماینده تنها برای بالا بردن موقعیت و جایگاه خود استفاده کرده اندمثلا فردی تنها با نزدیکی به مهدوی توانسته مجوز گاو داری،حفرچاه عمیق ،تریلی و... ودرنهایت استخدام فرزند و انتقال آن به موقعیتی ممتاز در سطح کشور استفاده کند وب در همان حال بوده اند افرادی که در طی چهار و یا حتی دوازده سال حضور مهدوی در مجلس با عنایت به این که در هر سه دوره به اورای داده بودند نتوانستند مهدوی را زیارت نمایند ویا مهدوی کاری انجام دهدکه تاثیری هم درزندگی آنهاداشته باشد و امروز هم که جناب خان محمدی سکان دار جایگاه و یا کشتی انتقال نیازمند های منطقه در مجلس شده اند باز کسانی بدورایشان جمع شده اندو به عنوان رایزن وارد عرصه انتخاب مدیران شده اند که در دو دوره نمایندگی امیر جهانی همراه و یاوراو در فرصت سوزی و اتلاف منابع بودند ویا بتوسط همین افرادمدیرانی انتخاب شدند و فرصت های ساختن را برباد دادند که اگراز آنها استفاده می شد امروز ابهریکی از برخوردارترین شهرستان های کشوربود زیرا که این شهراز هر نظر موقعیت توسعه همه جانبه وپایداررا دارد و تنها عوامل سخت اندیش می باشندکه با ایجاد کلونی در اطراف نماینده این اجازه را به نماینده و مردم نمی دهندکه با ایجادیک ارتباط بر محوریت منافع ومصالح ابهر به تمیز خوب از بد و یا کارآمد ازناتوان اقدام نمایندتا با میدان عمل دادن به آنها شهرستان را به سوی همراهی با قطار توسعه رهنمون گردند وامروز هم که قراراست آقایان زید و عمر به عنوان فرماندار برای اخذ مجوز های لازم معرفی گردند و رایزنان در صددند که نماینده را برای معرفی و پیگیری امور انتقالی آنان مجاب نمایند مسلم است که این انتخاب را نه ازباب رعایت منافع منطقه که بر محور مصلحت گردانندگان همیشگی جریان امور داشته اندومطمئنا این انتخاب هم نخواهد توانست تامین کننده منافع مردم منطقه و ایجاد یک تعامل دوسویه بین مردم ونماینده باشد اما من  بیشترتعجبم ازبرخی ازاین انتخاب شده ه است که تا دیروز نان مهدوی می خوردندو برای سلامتیش هورا می کشیدند و امروزتنها برای این که بتوانند جای پای محکمی در پیش نماینده داشته باشنددو ساعت در پشت تلفن از مهدوی بد گویی می کنند واو را مانع اصلی پیشرفت وتعالی خود در ترقی در جایگاه مدیریت و مسئولیت عنوان می دارند .!!!

برادران به خدا مقام ومنزلت این مقدارارزش نداردکه نمک بخورید ونمک دان بشکنید حداقل اجازه بدهیدتا حکمتان را بدهند و آنگاه بی اختیار شده و برعلیه ولی نعمت سابقتان حرف وحدیث مطرح کنید.   

فرهنگی ،اجتماعی...
ما را در سایت فرهنگی ،اجتماعی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسن اسدی frasoo بازدید : 398 تاريخ : سه شنبه 20 تير 1391 ساعت: 19:27

چند روز پیش که پایگاه اطلاع رسانی اینترنتی ابهرآنلاین توسط گروهی از افراد هک گردید ومتاسفانه جامعه ما از داشتن یک امکان رسانه ای که با اتکاء به شوق و علاقه مندی تعدادی انسان وارسته و علاقه مند به تاثیر گذاری مثبت دایر شده بودمحروم شد با خودم گفتم که چه وضعیت برزخی داریم وامروز که با مطالعه وبلاگ ثمرابهر متوجه شدم که این کانون فکری هم گرفتار حمله و تهاجم شده است و در همان بخش از زبان جناب فتحی مسئول ابهر نیوز و یکی از فعالان پر تلاش حوزه رسانه ای مجازی شنیدم که ابهر نیوز هم مورد تهاجم واقع شده است از خود پرسیدم که اولا چه کسانی پشت این جریان قرار دارند ودر ثانی مگر در عرصه مجازی ابهریها چکار می کنند که فعالیت آنها به مذاق تعدادی از افراد خوش نمی آید و این گونه با ورود و اعمال رفتار های آوانتاریستی گرد و خاک می نمایند.با کمی حوصله ومراجعه به سایت ابهرآنلاین و وبلاگ ثمر متوجه شدم که در این دو بخش یا کار اساسا خبری و اطلاع رسانی می باشد و یا اینکه کار علمی و تحلیلی گسترده ای به انجام می رسد که با نگاه به حجم و کیفیت مطالب چیزی که بتواند به تحریک روحیه گروهی جوان بیانجامد وجود ندارد و یا رقابت از نوع آنچه که جوانان به انجام می رسانند وجودنداردتا بگوییم که خوب ازاین کار ها در نزد جوانان وجود دارد پس این نوع از مزاحمت کار چه کسانی می باشد ؟دست آورد های این گروه ازافراد پس ازهک ابهرآنلاین و به احتمال زیاد ثمرابهر چه می تواند باشد ؟ ودر نهایت اینکه با این هک چه داوری و قضاوتی در خصوص ابهرمی شود ؟

درپاسخ به سه سئوال صورت گرفته می توان مواردی را مورداشاره قرار داد

اول آنکه با عنایت به آمار مراجعه کنندگان به ابهر آنلاین که با توجه به مدت کوتاه عمرآن می توانست یک رکورد و آمار بسیار پراعتباری برای ابهر باشد می توان گفت که رقبای این پایگاه عملا از این ترسیدندکه روند بوجود آمده بتواند یک سیر متعالی و با اعتباری را متوجه پایگاه و ابهر بنماید که موجبات افشای رقبا را فراهم آورد ازاین روی می توان هک ابهرآنلاین را نوعی پاسخ طبیعی به حسادت تلقی نمود اما با عنایت به اینکه مراجعه کنندگان ثمر عمدتا افراد علاقه مند به مطالعه  از سراسر کشور را تشکیل می دادند اقدام به هک این پایگاه را نمی توان ناشی از حسادت دانست زیرا که اصلا رقابتی بین این پایگاه و امکانات مجازی دیگرفعال در سطح شهر وجود نداشت که می بایددراین زمینه فعالیت های تحقیقی صورت پذیرد تا مشخص شود که چه افرادی و با چه نیتی پشت این اقدام می باشند؟

ثانیا اقدام به هک یا حذف یک پایگاه رسانه ای در اصل نمی تواند برای فرد ویا افراداقدام کننده دست آورد خاصی داشته باشدزیرا که دریای امکانات مجازی آن مقدار گسترده می باشد که می توان همانندامکانات از بین رفته را درعرض چنددقیقه تولیدنمود و با استفاده از همان ابزارها کارتبلیغ و باز گرداندن فضا را درعرض یک یا دو روزبه انجام رساند پس می توان گفت که دوستان شاغل درموضوع هک تنها می توانند آبی بر شرایط داخلی خود بریزند و گرنه آنکه انگیزه و روحیه فعالیت در حوزه های رسانه ای را دارد مسلم است که با هک و مزاحمت دست ازفعالیت نمی کشد و یا میدان را خالی نمی نماید.

اما آنچه که مهم است ومی بایدآن را بدقت مورد توجه قرار داداین است که این نوع از اقدامات با توجه به خاستگاه و ارزشمندی اندیشه وفعالیت های فرهنگی می تواند ضربات جبران ناپذیری را بر ساختار فرهنگی داخل شهر و همچنین موقعیت واعتبار شهرستان در عرصه ملی بگذارد زیرا آنکه توانسته ابهر را با ثمربشناسد و یا با ابهر آنلاین سطح علاقه مندی به فعالیت های خبری درسطح شهرستان را رصد می کندو در می یابد که این منطقه دارای ظرفیت های بسیار خوبی برای فعالیت در حوزه فرهنگ می باشد از دل به چنین اشتیاقی آفرین می گوید اما چون بیک باره امکاناتی این چنین را در معرض تهاجم افرادی با عنوان سوسول ها می بیند وااسفا به حال نه مردم بلکه فعالان عرصه فرهنگ این شهرستان می فرستد و ...

پس اولا مناسب آن است که دوستان هکر ما به جای آنکه بخواهند به صورت فیزیکی آنچه را که به مذاقشان خوش نمی آید حذف نمایند به میدان رقابت و فعالیت فکری وارد گردند وبا نشان دادن عیار توان و قدرت فنی خود در عرصه تولید مطلب وکار درعرصه مجازی آنان را که برنمی تابندازنظراعتبار فنی حذف کنند واگرهم معتقدند که می توانندمانع ازانجام فعالیتی بشوند ویا معتقدند که باید با ترویج برخی از افکارمبارزه نمود این کار زیبای فنی را با انتخاب نامی ارزشمند وزیبا به انجام برسانند تا حداقل آنانی که با مراجعه به آدرس هک شده مواجه با یک اقدام فنی ومهندسی می شوند بدانند که کار محصول فعالیت افرادی با افکاربلند و اعتقادات انسانی و ارزشمند می باشد وحتما بدنبال این نام افکاری وجود دارد که دارندگان آن می توانند به بلندی آن افتخار کنند واعتباری را برای شهرستان بهمراه بیاورند براستی گروه هک سوسول ها آیا می تواند آن چنان ارزشمند باشد که در نظر آنکه با این نام روبرو می شود احترام ایجاد کند؟ این سئوالیست که باید دوستان عزیز بدان جواب بگویند.!!! 

فرهنگی ،اجتماعی...
ما را در سایت فرهنگی ،اجتماعی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسن اسدی frasoo بازدید : 488 تاريخ : سه شنبه 20 تير 1391 ساعت: 19:27

امروز کمی بی رمق و کم حوصله بودم و فکر نمی کردم که انرژی لازم را برای نوشتن داشته باشم اما ازآنجا که همیشه در چنین لحظاتی کسی پیدا می شود که می تواند با حضورش فضا را تغییر دهد دوست بسیار عزیزی که مدتها بود سر و کله اش حداقل در محدوده فعالیت های اقتصادی من پیدا نشده بود به یکباره همچون مائده ای الهی نازل گردیدو با شادابی و روحیه ای که در محیط کارمن تزریق نمود مرا وا داشت که حدود دوساعت با او سر و کله بزنم  از هر دری سخن بگویم  ازسوی دیگر او با یاد آوری خاطراتی که در کلاس های دانشگاهی و در برخورد با دانشجویانش پیش آمده بود کلی موضوع برای صحبت کردن و یا نوشتن برای من تولیدکرد مثلا او می گفت که امروز دانشجو در سر کلاس می ماند که چکار کند ویا برای فردای خود چه فکری داشته باشد زمانی که علت را پرسیدم او گفت که در گذشته نه چندان دور زمانی که از دانشجو در رابطه با آینده می پرسیدی عنوان می کرد که می خواهم با تحصیلات و مهارت هایی که بدست می آورم به جامعه ام خدمت کنم و زمانی که از راه های ممکن خدمت می پرسیدی عنوان می داشت که من تلاش دارم با وارد شدن در فلان جناح سیاسی و یا نزدیک شدن به فلان مسئول و یا بهمان موضع قدرت سری در میان سرها پیدا کنم و دقیقا همین جور هم می شد به نحوی که همین امروز اکثر چهره های متصدی امور مدیریتی در سطح کلان و یا حتی در شهرستان ها ازجمله افرادی می باشند که در دهه های گذشته عضوی از جریان های موجود در فعالیت های سیاسی دانشجویی بودند اما ازبعد انتخابات ریاست جمهور دهم که شرایط برای فعالیت های دانشجویی کمی سخت شده و یا اینکه دیگرآن حال و هوای فعالیت های جناحی در دانشگاه ها موجود نیست دانشجوی دانشگاه ها کمی با رخوت روبرو شده است زیرا دیگر کسی و یا جریانی نیست که آنها در رقابت با همدیگروارداین مسائل بشوند و انگیزه لازم را برای فردا و فعالیت های سیاسی بدست آورند ونظرش این بود که ای کاش مسئولین برای تغییر دراین وضعیت اقداماتی را به انجام برسانند تا بلکه با پیدایش انگیزه دوباره دانشجویان به همان شورو شوق رقابت سیاسی باز گردند و مدیرانی از میان آنها برگزیده و شناسایی گردند.

من ازاو در خصوص شرایط عمومی ومخصوصا فرهنگی دانشجویان پرسیدم اومعتقد بود که شرایط کلی جامعه با عریانی بیشتری در دانشگاه ها به چشم می آیدبه نحوی که از میزان اختصاص وقت برای مطالعه در دانشگاه ها کاسته شده وکمتردانشجویی را می بینی که علاقه ای برای مشارکت در مباحث حتی علمی کلاسی داشته باشد که این خطری برای جامعه می باشد زیرا دانشجویی که فرصت مناسبی را برای مطالعه اختصاص ندهد مسلم است که پس از فراغت از تحصیل و برعهده گرفتن مسئولیت زن و زندگی علاقه و انگیزه ای برای مطالعه نخواهد داشت.

وقتی با او در خصوص نابهنجاری های موجود در نزد نسل جوان صحبت به میان آمد او گفت که نفوذ و گسترش بداخلاقی های اجتماعی تا میان خانواده مسئولان هم ادامه یافته  وازبرای همین است که با ملموس شدن موضوع شدت مقابله با انحراف های اخلاقی و رفتاریافزایش یافته است اما همه ما باید به این اصل اعتقاد پیدا کنیم که اختلال های رفتاری در نزد جوان از جنس فرهنگ می باشد و اگر کسی به این موضوع علاقه دارد که برای برطرف نمودن آنها اقدامی بنماید مناسبترین شیوه انجام اقدامات فرهنگی مخصوصا از نوع پیش گیرانه می باشد وگرنه اقدامات باز دارنده چون از جنس مکانیکی و غیر فرهنگی می باشند مشخصا دو حالت ممکن را در پی می توانند باشندکه اولین آن ایجاد حس مقاومت و یا گوش ندادن است و دومین آن بی اعتماد شدن جوانان به جامعه ومسئولان است زیرا جوان امروزی دیگر آن انسان گذشته نیست که بتوان او را با محدود نمودن وادار به اطاعت نمود جوان امروزی این انتظار را از جامعه دارد که به همکاری خوانده شود  وبه قول مولای متقیان جوان امروز علاقه مند است که به وزارت فراخوانده شود.

از او در خصوص چرایی عدم فعالیت فرهنگی و مطبوعاتی پرسیدم اعتقادش براین بود که مطبوعات محلی دیگر آن پتانسیل و ظرفیت کارفرهنگی را ازدست داده اند و عملا به بنگاه های اقتصادی فشار برای کسب در آمد تبدیل شده اند که کار در آنها عملا به تابعی از تمایلات مدیر مسئول تبدیل می شود به نوعی که اگر مدیر مسئول بخواهد و یا منفعتش ایجاب کند می توانی بنویسی  وچون تعاملاتی پس از فشار بوجود آمد یا نباید بنویسی و یا اگرهم خواستی بنویسی باید دقیقا برخلاف آن چیزی که در هفته گذشته نوشته ای چیزی را به نگارش در آوری او معتقد بود که عملا امروز در جراید محلی دو نوع آدم بکار گرفته می شود یکی می نویسد تا مسئول را وادار به تمکین کند و یکی می نویسدتا آن چه را که در شماره قبلی نوشته شده از ذهن مردم پاک نماید و بودن یکی ازآنها بسیارسخت است زیرا در آن صورت آدم مدیر مسئول می شوی 

براستی حرف هایی از این دست کی غیر حق و تلخ می باشند براستی چرا باید چنین بزرگانی وقتی حرف می زنند نباید تمام شهر به گفته های آنان گوش فرا دهند ؟

فرهنگی ،اجتماعی...
ما را در سایت فرهنگی ،اجتماعی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسن اسدی frasoo بازدید : 362 تاريخ : سه شنبه 20 تير 1391 ساعت: 19:27

ادامه مطلب منفی نگری

بیگمان کیفیت زندگی هریک از ما بستگی به نوع اندیشه و پندار هایی دارد که از متناطلاعات و دانش در اختیاراستخراج می گردندزیرا آن جا که انسانی با اعتماد به داشتههای علمی خود و بهره بردن از تجربیات خودو دیگران راه فعالیت برای کسب توفیق راانتخاب می نمایدزندگی را برای خود رقم می زند که ماحصل آن سلامت،برخورداری وخوشبینی به آینده و همکاری با دیگران است و آنجا که فردی بدون توجه به چرخه دانشی کهروند امور در جامعه را ترسیم می کند و عدم اعتماد به آنچه که دیگران برای رسیدن بهموفقیت به او عرضه می دارند راهی را برمی گزیند که به شکست و ناکامی می انجامدمسلم است که برای خود زندگی و حیات مادی و معنوی را ترتیب می دهد که مالامال ازناکامی،یاس،شکست و در نهایت منفی نگری و بدبینی است .بدبینی و یاسی که زمینهوگستره فعالیت های بعدی او را که آنها هم با شکست و ناکامی همراه خواهد بودمشخص میدارند و نگرانی و تیره روزی جدیدی را برای او فراهم می کنند که می تواند مانع ازموفقیت های بعدی او بشوند.در چرایی پیدایش و استمرار چنین وضعیتی می توان عنواننمود که منفی نگراساسا به شرایطی مبتلا می گردد و یا ویژگی هایی در نهاد منش وشخصیت او شکل می گیرد که استیلای توالی عدم توفیق در زندگی او راباعث می گردندمختصاتی چون

الف-  تکرارمستمرافکار و اندیشه های منفی

آدممنفی نگر از آنجا که عواملی غیراز خود را باعث عدم توفیق و شکست خود می داندهمیشهدر پی آن برمی آید که از این عوامل به نوعی انتقام بگیرد و یا تلاش می کندکه بااستمرار راهی که رفته و منجر به شکستش شده توفیقی را بدست آورد که باعث برطرف شدنداوری منفی جامعه وبازگشت کید مخالفان به خودشان بشود واز این روی است که بخش قابلتوجهی از فعالیت های فکری خود را منعطف به تکرارآنچه که به زعم او دیگران انجامدادهاند و یا مرور روش های مورد نظر خود در رویارویی با آنهامی کند که این امرمنجربه تقویت منفی نگری از طریق ملکه ذهن شدن روش های غلط در فرد می گردد واین کارتا جایی ادامه می یابد که فرد غیر از منفی نگری و پیگیری روش های منفی چیز دیگریرا به عنوان عامل انگیزاننده در خود نمی شناسدوهمین امر باعث تقویت منفی نگری دراو می شود.

ب-منفی نگری مانع از خیر خواهی می شود.

زمانیکه فردبر اثر پنداشت های منفی از قرابت رفتاری با مولفه هایی چون تشریکمساعی،طراوت اجتماعی،وفاق عمومی،عواطف مثبت،زندگی گروهی ودر نهایت مشارکت در فهمشرایط واتخاذ موضعی عمومی دور می شود و خود را تافته ای جدا بافته از جمعی بیمار وبد خواه(به زعم فرد منفی نگر)می یابد مسلم است که به خود رایی و خود خواهی دچار میشود که محصول آن تکروی و کار شکنی در کار های جمعی می باشد واین یعنی به تباهیکشاندن منابع و فرصت هایی که می توانند موجبات باعث تعالی و توسعه جامعه گردند.

ج-منفی نگری باعث ترویج خشونت وممانعت از تولید فکر می گردد.

آدممنفی نگر به خاطر این که خودرا به صورت مستمر در معرض توطئه دیگران می یابد برایدور داشتن آنها از خود سعی می کند که با گرفتن مواضع تهاجمی خود را به اصطلاح مصوناز گزند آنها بدارد همین امر باعث می شود تا گفتمان موجود در بخش هایی از جامعه کهمنفی نگری در آنها ریشه دوانده مملو از ادبیات خشن و رفتار های پر برخوردی شود کهنتیجه آن دور شدن مردم از یکدیگر است دوری که نتیجه آن نرسیدن به تعامل برایشناختن مشکلات است زیرا درجایی که عموم مردم نتوانند با تعامل برای برطرف نمودن گرفتاریها فکر بکنند و راه کار ارائه دهند جامعه ای را می سازند که اسیر منفی نگری می شودو مصداق جامعه نگون بختی میشود که در آن مردم روز بروز از همدیگر دور می گردند وبه علت اینکه اجماعی صورت نمی گیرد که از طریق آن بشود راه کار های مناسبی برایمشکلات پیدا نمود هزینه ها افزون می گرددو ضریب اشتباه و خطا بالا می رود.

د-منفی نگری مانع از شکل گیری عواطف انسانی می شود.

مطمئناانسان زمانی که احساس کند کسی دوستش ندارد و یا به صورت مستمر در پی آنند که به اوآسیب برسانندسعی می کندکه خود را از جمع دور بدارد و یا با متمرکز نمودن کینه وعداوت نسبت به دیگران خود را برای ضربه زدن بدیگران آماده نگه دارد استمرار و قوتگیری چنین فرایند شناختی فعالیت های فرد و جریان منفی نگر را به سویی سوق می دهدکه در آن نه اقدامی در جهت ایجادارتباط صورت می گیرد و نه حتی اگر از سوی دیگراندستی برای دوستی و برقراری ارتباطی عاطفی دراز شود با حسن نیت نگریسته می شود و بارفتاری متقابل پاسخ داده می شود اینجاست که همه از درد همدیگر بی خبر می گردند ویا حتی اگر جایش بیافتد و تنها به خوشحالی از گرفتاری مردم راضی نگردندبرای دیگراندردسر و گرفتاری ایجاد می کنند.دردید آدم وجریان منفی نگر نه تنها بنی آدم اعضاییک پیکرنمی باشند بلکه موجوداتی هستند که تلاششان برای نابود ساختن دیگران است کهباید پاسخ متناسبی را دریافت دارندواین عکس العمل همانا شدت عمل و سرکوب است.

ه-منفی نگری زندگی روز مره انسان را فاقد روح آینده نگرانه می کند

منفینگر با خاطرات تلخ از گذشته ونگران از راه افتادن توطئه ازسوی دیگرانی که هر لحظهسقوط و شکست او را انتظار می کشند امروزش را ممزوج با دقت وسواسی در رفتار دیگرانمی نماید ودر نهایت فرصتی را پیدا نمی کندکه به فردا و شرایط متفاوتی که خواهدداشت بیاندیشد همین امر عاملی می شود که منفی نگر به سوی رفتارهای مجرمانه سوقبیابد تا با پیش دستی توطئه های دشمنان را به سوی آنها باز گرداند و یا حتی بافعالیت های منفی خود باعث می شود تا دیگران از نزدیک شدن به او و همکاری نمودن بااوخود داری نمایند ادامه چنین روندی منجر به آن می شود که هر روز نسبت به گذشتهروزنه نگاه و ارتباطی که می توانست منجربه تغییرات در نوع نگاه و اتباط منفی نگربا دیکران بشود تنگتر گردد و اتصال او به آینده را محدود نماید.جامعه ای که بهمنفی نگری مبتلا شده باشد بالندگی و پویایی خود را از دست می دهد و با درگیر شدندریک فضای سخت و خشک روزبه روز دامنه ارتباط خود را با جهان خارج از دست می دهد وهمین مشکلی می شود برای دفاع ازمنافع ومصالح جامعه و اتخاذ تدابیر سیاسی کلانمخصوصا در عرصه سیاست خارجی.

و-منفی نگری مانع از فراگیری و افزایش گستره دانش و خرد ورزی می گردد.

سختیدرارتباط و خشونت در نزدیک شدن به کسانی که می توانند ویا می باید به منفی نگر درگذر از شرایط سخت کمک نمایند مانع از آن می شود که منفی نگر بتواند به اطلاعاتعمومی موجود در جامعه و یا علم طبقه بندی شده در مراکز علمی دست بیابد و یا حتی بادر کنارهم قرار دادن آیتم های موثر درانتخاب و داوری خرد ورزی را پیشه خود سازداین چنین است که منفی نگر (فرد ویا جامعه)در داشته های خود غرق می گردد و به غیراز قرائتی که مال خود است به چیز و یا فکر دیگری نمی اندیشد ودر نهایت اینکه بابسته شدن راه یادگیری او به گذشته باز می گردد و با غوطه ور شدن در آنها هزینه هایمربوط به دست یابی به ره حل های مختلف را که با کمک مجامع علمی کاهش یافته اندبالا نگه می دارد و ازبرای همین است که اگر مثبت اندیش کاری را با مبلغ بسیاراندکیبه انجام برساند منفی نگر همان کار را با مبالغ سرسام آوری به انجام می رساند و درتوجیه کار خود عنوان می دارد که دیگران توطئه نموده اند و نمی گذارند و برای همیناست که هزینه ها بالا رفته است.

ز-منفی نگری تقویت ارزش های اخلاقی را مغفول می گذارد و یا به تاخیر می اندازد.

ارزشهای اخلاقی که مدیون کاروتلاش،صداقت،تعاون،همکاری توام با احترام متقابل،عزتنفس،تعهد به یاد گیری،تعهد به رفع اشکال و اشتباه،تعهدبه بهره گیری از تجربهدیگران،رعایت کسوت و مهارت و...است وبه افراد جامعه اعلان می دارد که برای استمرارموفقیت ها و کیان عمومی جامعه باید به تقویت آنها همت شود در نزد افراد وجریاناتمنفی نگر عواملی می باشند که بکار گرفته می شوند تا از طریق آنها ضرباتی به کلیتساختار متعلق به جریان منفی نگر وارد نمایند از این روست که منفی نگر به کسانی کهبا جدیت تمام در تلاش برای کسب پیشرفت و نیل به موفقیت هستند و یا برای بدست آوردندانش و تجربه لازم با ادب و احترام به همکاری با دیگران اقدام می کنند با دید منفینگاه می کنند وتا می توانندتلاش می کنندکه مانع از بوجود آمدن همگرایی توام با هم فهمیو هم افزایی در جمع مردم گردند مخصوصا آنجایی که برای منفی نگر جایی برای عرضاندام ومحوریت وجود ندارد.

بهاجمال آنکه منفی نگر از خود نمایه های از رفتاررا به نمایش می گذارد که میتواندمیان او و افرادی که می توانند با او در ارتباط باشند و یا اجتماعی که میتواند به کمک او بشتابد تا موانع از پیش پایش را برطرف کندموانعی را ایجاد کند کهمحصول آن عدم توفیق،وارد آمدن خسارت به فرد و جامعه و در نهایت غفلت از رشد وتوسعه باشد براین اساس همه ما موظفیم که با کنکاش در اوصافی که در منفی نگری وجوددارد مانع از نفوذ آنها در حوزه های تعلیمی و تربیتی بشویم تا بلکه ازاین طریقبشود نسلی مثبت اندیش و خواهان توسعه تربیت گردند که تنها برای پیشرفت همه جانبه وپایدار جامعه دغدغه داشته باشد.

ادامهدارد

      

فرهنگی ،اجتماعی...
ما را در سایت فرهنگی ،اجتماعی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسن اسدی frasoo بازدید : 476 تاريخ : سه شنبه 20 تير 1391 ساعت: 19:27

وقتی از زندگی که با بودن در کنار دیگران و داشتن ارتباط با آنهاآغاز می گرددو با بیرون رفتن از میان دیگران و یا قطع ارتباط با آنها پایان می یابد صحبت بهمیان می آوریم دراصل منظور مان تفسیر و تاویل دو حالت ممکن می باشد که می تواند باتاثیر بر رفتار انسان او را به موجودی مهربان ،دوست داشتنی ودوست دارنده ویاموجودی بی رحم،خود خواه و منفعت جو تبدیل نماید.این دو حالت که همانا در قالبمفاهیمی چون مورد پذیرش واقع شدن و یا طرد گردیدن موضوعیت می یابندمحصول نوعاستنتاجی می باشندکه هر یک از ما از خود و ارتباط با دیگران بدست می آوریم مثلاکودکی که با تولد پای دراین زمین خاکی می گذارد از همان ابتدایی ترین عکس العملشدر برابرشرایط جدید که با گریه نمایان می شود فضای امن و  گرمی را می خواهد که قبل از تولد از آنبرخوردار بوده است.

 حال اگر والدین بتوانند با فراهمآوردن فضایی آرام و لطیف این موقعیت را برای کودک فراهم آورندکه او در درون آنبتواندگم شده خود را بدست آورد ویا به این حس برسد که می تواند در این شرایط همهمانند شرایط گذشته امن و آسوده باشد مسلم است که او از ابتدا به حس پذیرفته شدنوبا جمع بودن و یا حامی داشتن می رسد وبا آن حس بزرگ می گردد و از آنجا که تا حضوردر جامعه و با دیگران بودن و با دیگران زیستن خشونت و تنبیهی را تجربه ننموده دربرخورد با دیگران جز محبت و عشق متاعی را برای تعامل نمی شناسد آنانی را که با اوارتباط برقرار می نمایندغرق در محبت وعشق می نماید.

 اما کودکی که از بدو تولد نمی تواندهماهنگی و همراهی والدین را با خود داشته باشد و یا محیطی چون رحم گرم و نرم مادرنمی یابد ودر هر انتقال نیازی خشونت و طرد شدن را در چشمان مادر می بیند و یا باکمترین تماسی که با پدر برقرار می سازد از پدر می شنود که اگر به حرفش گوش ندهدتنبیه می شود و یا ....مسلم است که به موجودی سیاسی تبدیل می شود که برای نزدیکساختن خود به آنچه که طالب آن است دودوزه بازی می کندبه روی مادر می خندد تا شیرشدهد ،در کنار پدر خود را آرام و مطیع نشان می دهد تا تاییدش کند و در کنارش دارداما چون چشم پدر و مادر را دور می بیند خدا را بندگی نمی کند و چون به موقعیتی میرسدکه می توانداز خودمراقبت نماید و یا به تنهایی قادر می شود تا گلیمش را ازآببیرون بکشد به آتشی تبدیل می شود که برخرمن هستی تمام مردم می افتد.

پس آنجا که ارزانی داشتن محبت به بنی نوع می تواند فضای اجتماعی را با دورداشتن دیو ودد لطیف و آرام سازد چرا برخی از ما انسان ها از عطای محبت و عشق نسبتبه هم نوع عاجز می باشیم و نمی خواهیم که با بذل اندکی توجه و تقدیم عاطفه آنانیرا که به چنین متاعی نیاز مند می باشند به ابراز دقیق و انسانی ماهیت خود واداریمو یا مانع از آن شویم که فرد برای رسیدن به خواسته و میل درونی خود فریب کاری راپیشه خود سازد و یا به نوعی سیاسی کاری نماید.

 ما اگر به این باور برسیم که تنها درجایی می توان به آرامش و امنیت رسید که در آن همه حاضران مخلصانه و با اتکاء بهعشق و محبت در کنار هم قرار بگیرند و همدیگر را از چشمه جوشان عاطفه سیرابگردانندآنگاه خود را در موقعیتی قرار خواهیم داد که دیگران بتوانند به دریافت عشقو محبت از ما امیدوار شوند و ما نیز مطمئن از این گردیم که آنان ارزش و قدر محبتما را خواهند دانست و این کار ما را با محبت و عشقی خالص و نابتر پاسخ خواهند داد.

 در کنار تمام تفاسیری که ارائه شدبایدبه این نکته هم توجه داشت که به خاطر نسبی بودن دریافت انسان ها از عاطفه و عشقهرگز نمی توان آنکه را که تمام وکامل است ومی تواندبه منشایی برای خیزش عشق تبدیلشود پیدا نمود اما با این برداشت نباید از جستجو مایوس گردید زیرا که می توان بادر کنارهم قرارگرفتن و برطرف نمودن بدیها و ترویج و گستراندن خوبیها همدیگر راتکمیل نمود و از این روست که در داستانی آورده شده مردي كه تمام زندگي‌اش را مجرد ماندهبود, براي اينكه در جست‌وجوي زني در منتهاي كمال بود. وقتي كه هفتاد سالش شد, يك نفر از او پرسيد: تو تمام اين سرزمين را در جست‌وجوي زنكامل زير پا گذاشتي؛ آيا واقعاً نتوانستي چنين زني پيدا كني؟ حتي يك نفر را؟پيرمردبسيار غمگين شد. گفت: چرا. يك بار به چنين زني برخورد كردم, يك زن كامل به تماممعناآن شخص پرسيد: خب, پس چه شد؟ چرا با او ازدواج نكردي؟چهره‌ي پيرمرد از قبل همغمگين‌تر شد. گفت: والله چه بگويم؟ او هم در جست‌وجوي مرد كامل بود ومشخص بود کههر دوی آنها چون خواست شان دست نایافتنی بود برای همین تنها مانده بودندپس اگر منو تو که نیمه گم شده خود را یافته ایم  ومیدانیم که باید برای بهره بردن از دنیایی که تمام آن با سختی توام است باید یار ویاور همدیگرباشیم آیا مناسب نیست که عشق را بی منت نثار هم سازیم و با اخلاص تمامداشته های خود را در طبقی بریزیم که شریک داشته هایمان می تواند با دریافت صداقتما به ارائه مخلصانه خواست و انتظارش اقدام نماید و چون بدان دست یافت با اخلاصتمام آنچه را که داردتقدیم دوست و معشوق خود نماید تا با روی هم انباشتن داراییهای یکدیگر به سرمایه عاطفی دست بیابند که رهایی بخش آنها در تمام مراحل سهت زندگیخواهد بود پس بیاید همدیگر را دوست بداریم و مهر و عاطفه خود را بدون دریغ ومنتتقدیم یکدیگر کنیم تا بلکه در شعاع آن بتوانیم خشونت و سختی زندگی را تحمل کنیم.
  

فرهنگی ،اجتماعی...
ما را در سایت فرهنگی ،اجتماعی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسن اسدی frasoo بازدید : 399 تاريخ : سه شنبه 20 تير 1391 ساعت: 19:27

دوستان فعال در عرصه رسانه هامخصوصا در شهرهایی چون ابهربیشتر از آنکه تابعی از تولید و انتشاریک جریده خوب،پر محتوا و حرفه ای باشند دغدغه این را دارند که به هر نحو که شده مطالبی را از این جاوآنجا دست وپا کنندو با پر کردن صفحات جریده خود عنوان بدارند که این هفته هم به هر نحوی که شده به قول مطبوعاتی ها درآمده اند وجای خود را در پیشخوان روزنامه فروشی ها پر کرده اند اما این عزیزان نمی دانند که با همین کار های نیم بند و مملو از غلط ویا ادبیات نارسا چه پدری از فرهنگ و ادب ایرانی در می آورند و چه فرهنگ و ادبیات گنگ و نارسایی را ترویج می کنند برای نمونه اگر بخواهم شاهد مثالی بیاورم می توان به تمام مطالب منتشرشده در ندای ابهراشاره داشت که بخشی از اشکالات آنها مربوط به نویسندگان و سهم عمده ای از آنها مربوط به دخالتی می باشد که مدیر مسئول در تلخیص مطالب می نماید تا جایی که خود نویسنده هم می ماند که آیا این مطلب همان مطلبیست که او به نشریه داده و یا چیز جدیدی می باشد که با رونویسی از برخی فاکتور های منعکس شده در مطلب او بوجود آمده است در دیگر جراید هم می توان نمونه های فراوانی از این دست انتقال گنگ ونامفهوم مطلب را گواه آورد مثلا در شماره 172ویزه نامه ابهر وخرمدره هفته نامه بیان اگر به دو مطلب منعکس شده تحت عنوان اعتقادی به سیاسی کاری ندارم و جناب آقای استاندار چرا برخی از مسئولان با کوتاهی خود با جان مردم بازی می کنند توجه نماییدمتوجه آن چه که  معروض می دارم خواهیدشدمثلا آقایی که خود را خبرنگار می داندو خطابه اش متوجه بالاترین مقام اجرایی استان است در بخشی از مطلبش می نویسد که

چرا اجازه می دهیدکه شهری مثل خرمدره و کوتاهی برخی مدیران استان و شهرستان عملکرد دولت خدمتگذار را زیرسئوال ببرند.

جناب استاندار مگر حضرت عالی بارها اعلام نکرده اید که اگر مدیری نتواندبا من پا به پا حرکت کند عزل خواهد شد (پاراگراف کامل بدون ار تباط با پاراگراف های قبل و بعد)  

جناب آقای استاندار،آقای معاون عمرانی استاندار،آقای مدیر کل راه و شهرسازی،،آقای فرماندار،اقای شهردار،آقای رئیس راه و شهر سازی شهرستان

آیا می دانید که دختران چهارده وپانزده ساله جلو دیدگان مادرانشان به خون خود آغشته شدند که قلب هر انسانی را داغدار می کند(براثر چه چیزی و یا درچه زمانی و یا در کجا و یا چند نفربودند)

جناب آقای استاندار و جناب آقای فرماندار

مدیرانی که در این مورد کوتاهی کرده اند بایداز لطف، ومهربانی مردم نجیب خرمدره خجالت بکشند و هرچه زودتر...(مردم در خصوص این مدیران چه لطفی داشته اند،کدام مهربانی را کرده اند ویا نجابت مردم خرمدره متوجه کدام کار نانجیبانه مسئولان بوده است؟)

براستی کجای این جملات و کلمات بکارگرفته شده می تواندنمایانگر کار اطلاع رسانی حرفه ای باشد و یا نشان بدهد که نویسنده متن یک خبرنگار است چرا مسئول نشریه بیان با اینکه خودشان یک فعال حرفه ای در عرصه مطبوعات هستند چنین مطالب در هم و بی سروتهی را به عنوان یک کار حرفه ای مطبوعاتی منتشرمی سازند واین امکان را می دهند که جایگاه و منزلت فرهنگی شهرستان در مرکز استان و یا مجامع علمی دیگر زیر سئوال برود آیا مناسب نیست که قبل از چاپ دستی در این گونه از مقالات برده شود تا خواننده بداند که نویسنده متن دارای توان تحلیل و نگارش عالمانه است ویا برای نشریه درست نوشتن یک ارزش تلقی می گردد 

اما در خصوص موضوع مربوط به سخنان جناب آقای خانمحمدی موضوع دارای نواقص زیادی در عرصه خبررسانی می باشدکه به بخشی از آنها اشاره می کنم و در پایان سئوالاتی را هم تقدیم جناب خان محمدی در خصوص فرمایشاتشان می نمایم شاید که با گرفتن جواب و یا اعمال دقت دیگر شاهدچنین بیاناتی نباشیم.

اولین اشکال به مطلب آن است که مشخص نیست این بیانات را جناب نماینده در کجا و در خصوص چه موضوعی بیان داشته اند.

دومین نقص مربوط می شود به این نکته که منبع خبر نامشخص است.

اما اشکالات موجود در فرمایشات نماینده محترم ازاین قراراست که

1- منظور ایشان از این جمله که ما از مسئولانی که وفاداربه نظام بوده و در مسیر آرمان های انقلاب حرکت بنمایند حمایت خواهیم نمود چیست؟ مگر مسئولی خارج ازاین خطوط وجود دارد و یا اگرشما خواستید مدیری را تغییر دهیدمی توان گفت که او ازاصول خارج شده و دیگر در مسیر آرمان های انقلاب نیست جناب خان محمدی در جامعه ای که سیستم اجتماعیش رنگ و بوی ایدئولوژیک دارد حتما مسئولش انقلابی و در مسیر آرامان های آن می باشد اینجا حمایت و یا عدم حمایت یا رنگ حزبی به خود می گیرد که در آن صورت شما باید بگویید که او با من همسو نیست و یا اینکه عدم حمایت عنوان ناکارآمدی می یابد که شما می توانید بگویید که من از مدیر ویا مسئولی که کار آمد و آشنا به اهداف جامعه ووظایف سازمانی خود باشد حمایت خواهم نمود.

2- مخاطب جمله نارسای مردم منطقه غیور و دوست داشتنی می باشند اما در برخی از اوقات ساده انگارانه آمده ایم و شعار معنوی داده ایم در حالی که هدف مادی منظورمان بوده و یا باید حریم ها را برداریم وما مسئولان هر جا که احساس کردیم به تکلیفمان عمل کنیم و برای ارتقای خودمان نجنگیم.چه کسانی می باشندمردم ابهر و خرمدره در کدام موقعیتی ساده انگاری کرده اند؟کدام شعار معنوی بوده که استفاده مادی از آن شده است ؟کدام حریم باید برداشته شود ویا کدام انسان می تواند که برای ارتقای جایگاه وموقعیت خود نجنگد؟ من مطمئنم که این جملات مال آقای خان محمدی نیست ودر انتقال آنها اشکالی وجود داشته است اما اگر متعلق به ایشان باشد باید بهبرادرمان عرض کرد که برادر من برداشتن حریم ها در ست نیست زیرا که حریم ها ارزش های می باشند که بر مبنای اهدافی والا تدوین شده اند بهترین کلمه جانشین برای فرمایش شما مرز های خود ساخته است در ضمن انسان نه تنها موظف بلکه مکلف است که برای ارتقای خود جنگ کند و از این جهت است که توسعه و پیشرفت بوجود می آید کلمه جانشین برای فرمایش شما می تواند کنار گذاشتن برداشت ملوکی از موقعیت و یا حذف اعتقاد به لابی سازی از طریق مقام باشد که نباید برای چنین مقام وموقعیتی جنگید.

ایشان در جمله دیگری عنوان کرده اند که مسئولان بدهکاربه محرومان هستند که این جمله هم تا حدودی معمول در عرصه سیاست نیست زیرا که مسئولان امانت داران قدرت محرومان هستند تا از آن برای خلق فرصت و امکانات مناسب استفاده نمایند مسئول ومدیر باید امانت دار خوبی برای محرومان باشد نه بدهکار خوش حسابی

جناب خان محمدی دچار همان خطای در محاسبه ای شده اند که اسلاف ایشان چون مهدوی مرتکب آن اشتباه محاسباتی بودند ما امروز از نظر نرخ بهره مندی از سواد و یا دانش در محرومیت قرار نداریم که بخواهیم با آوردن رشته هایی با مدارک تکمیلی چون دکتری این ضعف را برطرف سازیم بلکه ما در عرصه بومی نمودن و یا بکاربردن علم در ساختارکلان اجتماعی شهرستان های ابهر و خرمدره اعم از صنعت،اقتصاد ،سیاست و فرهنگ دچار مشکل هستیم  ودیگری اینکه به دانش آموخته های خود مجال ورود و دخالت در مدیریت را نمی دهیم مثلا با وجود دانش آموخته های با مدرک دکتری و یا کارشناسی ارشد بخش قابل توجهی از مدیران ما با مدر ک لیسانس آنهم مدارک غیر مرتبط بکار مشغولند پس جناب خان محمدی بهتراست به جای نشان دادن در باغ سبزآوردن دانشکده های دوره های تکمیلی به خود زحمت بدهند مجالی برای آنانکه مدرکش را دارند فراهم کنندتا ظرفیت و قابلیت خود را نشان دهند و با بدست آوردن جایگاه های که مال آنان است و توسط دیگران با مدرک وتخصص کمتر غصب شده است اعتمادبه نفس بیابند ودیگر اینکه جناب دکتر شما که به دانش آموختگان فارغ التحصیل از محضر اساتیدی چون خودتان این مقداربی اعتماد هستید و می گویید که آنهاوزن مدرکشان از وزن علمیشان بسیاربیشتر است چگونه می خواهید از تحصیل کردگان منطقه استفاده نمایید و یا با این منطق به چه دردی می خورد آن دکترای که در منطقه پرورشخواهد یافت آیا فکر نمی کنید که این نوع از قضاوت ها متعلق به جایگاه شما نیست و مال افرادکوچه و بازار وبی سواد می باشد

به اجمال آنکه انتشار این نوع از اخبار و یا مقالات در عمل توهینی می باشد که به سطح شعور مردم منطقه می شود که امید وارم دوست بسیار گرامیم که مسئولیت هفته نامه بیان به قولی ابهر را دارند بعد از این حساسیت بیشتری را در انعکاس این دست از مطالب به خرج دهند.

فرهنگی ،اجتماعی...
ما را در سایت فرهنگی ،اجتماعی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسن اسدی frasoo بازدید : 495 تاريخ : سه شنبه 20 تير 1391 ساعت: 19:27

یکی از دوستان فعال در حوزه فرهنگ که چند جلد کتاب به رشته تحریردرآورده والحقدارای دانش و اطلاعات جامعی می باشد در جمعی عنوان می داشت که برخی از دوستان زمانیکه مرا می بینند و صحبت مطالبی که من در کتاب هایم عرضه داشته ام پیش می آید بدونآنکه بگویند که محتوای مطالب و گستره پردازش آنها چگونه است ویا چه ایرادی برمطالب کتاب ها وارد است موضع می گیرند و عنوان می دارند که منبع مطالبت نامشخص استواین برای من که سعی می کنم تمام تجربیات و برداشت های شخصی خودم را مطرح سازم تاحدودی گنگ  و نامفهوم می باشد ویا اینسئوال را برای من پیش می آورد که مگر کتابی که منبع نداشته باشد کتاب نیست و یانمی شود آن را خواند؟

من پس ازاینکه این حرف ها را شنیدم از خودم پرسیدم که چه کسی گفته که باید هر تراوششکل مادی یافته مغز انسان منبعی داشته باشد و یا مگر انسان نمی تواند بدون منبعفکر کند و یا حرف بزند؟وپس از تلاشی که برای یافتن جوابی درست داشتم به این نکتهرسیدم که حتما اینگونه نیست که کتاب باید منبع داشته باشد و یا انسان این حق رادارد که در رابطه با تمام چیز هایی که دانش و آگاهی لازم را در خصوص آنها دارد ویا در رابطه با موضوعات مورد بحث تاملی داشته حرف بزند یا بنویسد و این شنونده استکه می تواند در مقام قضاوت ویا استفاده از آنچه که در اختیارش قرار گرفته بگوید کهآن را پسندیده و یا به مذاقش خوش نیامده است اما اینکه هر نویسنده ای باید درپایان ویا لابلای مطالبش بنویسد که منبع و یا مبدایی که باعث پیدایش الهام در اوشده متعلق به چه کسی و یا چه مکتبی بوده است حرف بی مورد و اضافی می باشد که میتواند دور از منطق باشد زیرا که بسیاری از ره یافت های انسان محصول برخورد ابتدابه ساکن انسان با پدیده های موجود در طبیعت بوده ویا منتج از تجاربی بوده کهخودفرد بدان ها دست یافته است.

حال بیایید موضوع را از منظری دیگر مورد بررسی قرار دهیم مثلا از خودمانبپرسیم که اولین بار که متوجه این نکته شدیم که می توانیم فکر کنیم و با بدستآوردن نتایج قابل قبول نتیجه فکر خودمان را بکاربگیریم کی بوده است ویا اساسا چرابه این نقطه رسیدیم که با اتکاء به فکر و اندیشه خودمان وبدون آنکه نقطه اتکایمانکس و یا فکر دیگری باشد راهی را انتخاب کنیم و با رهروی در آن و بدست آوردن نتایجقابل قبول بدین نتیجه برسیم که می توانیم خودمان باشیم و به آنچه که بدست آوردهایم افتخار کنیم؟

در پاسخ به این سئوال اگر بچه ای را موردمطالعه قرار دهیم متوجه می شویم که اواز همان ابتدا تلاش می کندکه بدون کمک مادر آنچه را که نیاز دارد بدست آورد درحالی که ما می دانیم اونمی تواند حتی بدون حضور و کمک مادر حشره ای را از خود دورسازد.پس علت اینکه تلاشش را بکار می گیرد تا خودش کارش را انجام دهد چه می تواندباشد؟آیا این برنمی گردد به این نکته که انسان ذاتا موجودی بسیار علاقه مند به استقلالو اثبات توان مندی های خود است واین خصیصه ذاتی از زمان تو لد در وجوداو نهفته میباشد و با بزرگ شدن او خود را به اشکال مختلف نمایان می سازد و در نهایت درویژگیهایی چون سرسختی،رقابت،تعصب به خود و...نهادینه می گردد پس چگونه است که یک انسانبه بلوغ رسیده از نظر فکری که می تواندبه صورت نظام مندودسته بندی شده افکار خودرامکتوب دارد و برای قضاوت به صاحب نظران ارائه دهد نمی تواند این مقدار اعتماد بهنفس داشته باشد که بگوید آنچه من ارائه داده ام چیزی می باشد که خودم با غور درمحیط پیرامون و ارتباطی که با موضوع برقرار نموده ام بدان رسیده ام ویا چه نیازیبه این دارد که بگوید من چون فلان نظریه را از فلان تئورسین شنیده بودم و به نظرمدرست آمد به تحقیق پرداختم و متوجه شدم که ایشان با توجه به این دلایل درست گفتهاند ویا بنا به این دلایل گفته های فلان دانشمنددر شرایط اجتماعی ما درست در میآید و یا اساسا درست است براستی آیا خنده دار نیست که کسی برود و دانسته های یکانسان بزرگ را بردارد و با کاستن ازبخش ها ویا افزودن جملاتی به آنها و یا به قولدوستی که نگارنده را نویسنده ترکی می داند که نوشته هایش را از ترکی به فارسیترجمه می کند به قولی به ترجمه وتحت اللفظی نمودن نوشته های نویسنده دیگری اقدامکند و خود را محققی بنمایاند که توانسته از متن نوشته های نویسنده بزرگی مطالبی رااستخراج کند که بدرد دیگران بخورد وتازه به آنهم افتخار بکند وخود را فیلسوف وپرفسور بنامد هرچنداین هم کاریست که تحت نام تلخیص در ادبیات شناخته شده و حقوقیهم برای آن قایل شده اند اما نویسنده قوی وصاحب فکر آن است که خودش موضوعی رادریابد، در حوزه آن اندیشه بنماید، دست به مطالعه وتحقیق بزند تا ببیند که آیاکسان دیگری هم آن را دیده اند  وآنگاه آنچهرا که خود فهم نموده است مطرح نماید واگر نیاز به این شد که بگوید آری غیراز من همکسانی بوده اندکه چنین فکری داشته اند مثلا این افرادبوده اند.

اما جایی که منطق شخصی نویسنده برای انتقال دانش و یافته هایش آن چنان شفاف وقوی می باشد که نیازی به گواه و شاهد نیست چه نیازی هست به این که بگوید فلانی هم ایننظر را داشته است وآیا اگراو بگوید که فلانی هم این نظر را داشته ذائقه نکته سنجآنانی که تا منبعی وجود نداشته باشدنمی توانند کلام را بفهمند و قبول کنند نخواهندپرسید که آن نویسنده موضوع را ازچه کسی در یافته است ویا منبع منبع ارائه شده چهبوده است ؟

دوستانی که درخواندن ومطالعه وسواس دارند و یا به نوعی دلشوره این را دارند کهبفهمندمثلا آیا حرفی را که نگارنده گفته آیا ابو علی سینا هم تایید می کند و یا درافکار ارسطو و سقراط هم رگه های از سنخ مطالب ارائه شده وجود دارد یا نهبایدبدانند که همه انسان ها دراصل از روی دست هم کپی می کنند و یا ریشه یافته هایعقلانی انسان امروز درفعالیت های فکری نسل و یا نسل های گذشته است ودر این صورتنیازی به این نیست که در همه کتاب ها گفته شود که من ازروی نوشته های مثلا فلاننویسنده کپی کرده ام اما از آنجا که فرهنگ انسانی در یک جریان رو به جلو در حرکتاست و هیچ فکر کهنه ای نمی تواندهمانی باشد که ساعتی و یا سالی بعد از آن وبرمبنایاصول وقواهد آن تولیدشده است پس انسان برای پیشرفت  نیازبه ساختارشکنی دارد که برای این کارنمیتواند بگوید که من منبع اقدامم کدام فکر ویا اندیشه بوده است بلکه باید بگوید کهمن نیازامروزم این بود که این گونه بیاندیشم و این گونه بنویسم و ممکن است که دراین نوشتن و یا فکرکردن بخش هایی هم با افکار واندیشه گذشتگان همسانی داشته باشدولی نیازی به این نیست که در نکته نکته نوشته آورده شود که این مال من است و اینرا از آن جا برداشت نموده ام زیرا آنچه که بوده مال انسان و بخشی از فرهنگ اوستهمچنانکه تولید امروز مال انسان هایی می باشد که فردا خواهندآمد و از آن استفادهخواهند کرد وآنها هم نیاز به این ندارندکه بگویند این قسمت ها مال ما نیست ومالگذشتگان است بلکه حقشان است که از آن استفاده کنند. 

فرهنگی ،اجتماعی...
ما را در سایت فرهنگی ،اجتماعی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسن اسدی frasoo بازدید : 388 تاريخ : سه شنبه 20 تير 1391 ساعت: 19:27

تاسف بارترین شرایط برای من که همیشه دارای دغدغه انجام درست وظایف می باشماین است که کس دیگری غصه آبرو و اعتباری را بخورد که صاحب اعتبار و آبرو اصلا بهفکر آن نباشد وداستان نماینده مجلس و دفترارتباط های مردمی ایشان در شهرستان ابهراز این دست موقعیت ها می باشد که بسیاری از دانایان و تحصیل کردگان شهرستان دغدغهتوفیق و فعالیت برای کسب آن را به تن و جان می خرند ولی بدبختانه نماینده محترم ویا ریاست دفتر ایشان اصلا نه تنها دغدغه ای در این مورد از خود نشان نمی دهند بلکهچنان خود را به بی خیالی و یا بی توجهی می زنند که گویی اصلا موضوعیتی به نام دفترارتباط های مردمی و تاثیرآن بر سرنوشت شهرستان وجود خارجی ندارد مثلا اگر یادتانباشد در طول دوازده سال دوران پر فراز و نشیب حضور جناب مهدوی در جایگاه نمایندگیمردم منطقه در مجلس نیرو های فکری فراوانی که یکی از آنها خود همین ریاست دفترجناب خان محمدی در ابهربود طی مطالبی در نشریات و یا جلسات مختلف عنوان می داشتندکه دفتر ارتباط مردمی نماینده در شهرستان ابهر دارای آن تحرک و قابلیت لازم برایرتق و فتق امور مربوط به نماینده نمی باشد ودر آن مدت متاسفانه نه خودمهدوی که توان دریافت مطالب را داشت دنبال این موضوعبود که با اعمال تغییرات متناسب با شرایط خواست و انتظار دانایان ابهر را جامهتحقق بپوشاند ونه ریاست دفترایشان بدلیل عدم قرابت علمی و تجربی با مسئولیتی که بردوش داشت این ظرفیت را از خودنشان می داد که برای نزدیک ساختن نماینده به فهم دقیقخواست و انتظار لایه هایی از جامعه که دغدغه توسعه داشتند کاری به انجام رساندو یادست به فعالیتی بزند!!! اما هرچه بود گذشت و نوبت کار و فعالیت به نماینده ای رسیدکه به خاطر اتکایش برمدرک ومسند علمی و استادی دانشگاه می تواند نماینده ای ازلایههای تحصیل کرده و دانش آموخته شهرستان های ابهر و خرمدره محسوب گرددو گویا رئیسیبرای دفترارتباط های مردمی خود در ابهرانتخاب نموده که حداقل در ادعا خود را فردیبا ظرفیت و قابلیت فهم وهمراهی با پیشنهاد ها وانتظارات لایه های روشنفکر جامعه نشانمی دهد اماچرا این دو فرد که می توانند به نوعی ترکیب آرمانی را در ایجاددفتریفعال و با برنامه نشان دهند در مدتی که از انتخابات می گذرد ویا مجلس کاررسمی خودرا آغاز نموده ازخودتحرک لازم را نشان نمی دهند و یا دغدغه اعتبار و آبروی لایههایی از جامعه را که نمایندگی آنها را دارند نمی کنند و برای فرو نشاندن این دغدغهاقدامی که بتوان بدان نام سازمان دهی و یا عمل تشکیلاتی نهاد به انجام نمی رسانند؟سئوالیست که در پاسخ به آن(نماینده و رئیس دفترایشان) حتما خواهند فرمود که مااقدامات خود را آغاز نموده ایم و با اجاره محل وانتخاب رئیس دفتر و واگذاریاختیارات به ایشان و فراخواندن برخی از نزدیکان فکری رایزنی هایی را در زمینه پر وپیمان نمودن فعالیت ها در دفترآغاز نموده ایم واگر فردی نتوانسته اطلاعی از موضوعبدست آورد مشکل خود ایشان است که از قافله بیرونند.چنین احتمالی ممکن است که رخداده باشد وحتی اگرچنین باشد جای بسی خوشحالی خواهد بود اما چیزی که نگارنده بااتکاء به تجربه چندین ساله آشنایی با روند فعالیت های فکری وتشکیلاتی مخصوصا درموضوع نمایندگان مجلس از آن در هراس است این است که ما درابهر با دو گروه از کنشگران سیاسی روبرو هستیم که متاسفانه این دو گروه در طول سال های پس ازانقلاب همیشهدر دست بدست نمودن قدرت نقش داشته اند گروهی ازآنها که مهدوی نمایندگی آنها راداشت اتکای تصمیم سازی های خود را بر مجموعه متعصبی ازباز نشستگان فرهنگی ومعتمدین بازاری نهاده بود که مشخص بودمحصول فکری تولیدی این گروه چه خواهد بودآدمهایی که فکر می کردنداگرمهدوی نباشد تعادل جهان هستی به هم می خورد و بایداوانتخاب شود و چون انتخاب می گردید این حس در آنها ایجادمی شد که اگر مهدوی بخواهدبا دیگران طرف مشورت گردد حتما او را با افکارانحرافی ازراه بدر خواهند کرد و ازاین جهت خود را دایه دلسوزتراز مادر نشان داده ومهدوی را از داشتن ارتباط با لایههایی از جامعه که دارای افکارعلمی و متکی بر نظم مطالعاتی و تحقیقاتی بودبرحذر میداشتند وهمین ها بودند که اجازه ندادند در طول دوازده سال حضورمهدوی در مجلسدفترایشان به مرکزآمد و شد تحصیل کردگان ودانش آموختگان تبدیل شود.

 گروه دیگری که می توان ریاست دفترنماینده جدید را ازآن گروه دانست مجموعه ای بودند و هستند که حضورو تاثیر گذاری خودرا در اطراف نمایندگانی چون امیر جهانی و یا موسوی پوربه منصه ظهوررسانده اند اینمجموعه هم به نوعی کپی برابربا اصل همان اطرافیان مهدوی می باشندکه با انحصارینمودن ارتباط نماینده به افرادی خاص اجازه نمی دهندکه فکر و طرح واقع بینانه بهحوزه رفتاری نماینده وارد گردد اینان هم با بدبین نمودن نماینده به این و آن(ومحدود نمودن ارتباط او با جریانی عمدتا محفلی که خوب می گویندو می شنوند ولی چونبرمی خیزندتا کاری انجام دهند همه گفته ها فراموش می گردد) باعث محدود شدن ارتباطاو به مجموعه ای خاص می شوند که با داشتن نمایه های روشنفکری (بدون تعهد ات عملیآن که در تلاش برای تولید فکر و انتقاد با انتقاداز خود مفهومی می گردد) فاقدخلاقیتوتحرک لازم برای اداره سازمان یافته جامعه می باشند(جامعه ما ازاین گروه تجربیاتفراوانی دارد واین تجارب را در دوازده سال اقتدار امیر جهانی و موسوی پوربدستآورده است).

پس در عمل اگرقرارباشد که در دفتر ارتباط مردمی نماینده فعلی هم بر پاشنه ایبچرخد که در دوره های نمایندگی افرادی چون امیر جهانی وموسوی پور گردیده است باید فاتحهاین چهارسال را هم خواند زیرا که آزموده را آزمودن خطاست و یا امید بستن به چیزیکه از آن ثمری بر نیامده خود را فریب دادن است.

فرهنگی ،اجتماعی...
ما را در سایت فرهنگی ،اجتماعی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسن اسدی frasoo بازدید : 367 تاريخ : سه شنبه 20 تير 1391 ساعت: 19:27

امروز صبح دعوت نامه ای بدستم رسید که در آن ازبنده دعوت!!! شده بود که در مراسم مربوط به آغاز فعالیت دوهفته نامه میعاد ابهر حضور داشته باشم که با بدیده منت گرفتن این دعوت سعی نمودم ضمن عرض خوش آمدو آرزوی موفقیت در باز نمودن راهی نو (نه آن راهی که ندای ابهر در پیش رو دارد) مطالبی را از سر احساس وظیفه خدمت دوست و همکار گرامیم جناب آقای موسوی صاحب امتیاز ومدیر مسئول دو هفته نامه مزبورارائه دهم

دوست عزیزم سلام

می دانم که می دانی اگرمرقومه ای را به روی کاغذ می آورم نه از این جهت است که خود را معلم علم الاخلاق ویا عالم من لم یعلم معرفی نمایم بلکه همیشه با پیروی از مورفی مهندس آمریکای وواضع قانون مورفی دغدغه این را دارم که همه چیز ذاتاً دچار خطا و دردسر می‌شود مگراینکه برای درستی آن تلاشی شده باشد واز این روست که سعی می کنم بدون آنکه انتظارقبول نظرم را داشته باشم تجربیات ودانسته هایم را در اختیار آنانی که از سردلمشغولی توسعه و پیشرفت وارد عرصه ای می شوند قرار دهم شاید که از طریق آن بتوانمکمکی به آنکه برای من و تامین امکانات و رفاه برای من قدم در راه سختی گذاشته استبنمایم با این نیت مطالبی را در همین ابتدای راه خدمت شما بزرگوار تقدیم می دارم وامید وارم که چون از دل برآمده راه ورورد بردل شما را بیابد و این اندک را بهعنوان ره توشه ارسالی اینجانب در نهاد منش و شخصیت شما بودیعه گذارد.

دوست عزیزم هرچند می دانم که هر آنچه را میانگارم و تقدیم می دارم می دانی اما ازباب باز خوانی و یا مرور شب قبل از امتحانعرضه می دارم تا ازباب حس وظیفه گفته باشم آنچه را که به صلاح شما و شهرمان میدانم وآن اینکه

1- اصل اساسی برای هر رسانه عمومی جذب مخاطب هرچهبیشتراست.

اما باید به خاطر داشت که این آرزو تنها باید باتولید هرچه بیشتر اطلاعات عمومی و گذر دادن آن از مراحل مختلف علمی تا رساندن بهمرحله خرد ورزی صورت گیرد تا بلکه مخاطب خود بداوری تبدیل شود که با تشخیص سره ازناسره وبه کنار نهادن خرمهره به پشتوانه ای برای راه شما تبدیل شود.یادتان باشد کهجذب مخاطب با راه انداختن هیجان و جو کاذب نمی تواند یار وهمراه برای شماگرددپس در هر آنچه که می نویسید و به محضر شریف مردم عرضه می دارید پایگاهتان را برعلم بنیادنهید و راهتان را بر اندیشه وخرد استوار سازید که مطمئنترین دست آویز هامی باشند.

2- یادتان باشدکه مقدورات وامکانات همیشه محدودندوکاررا سخت می نمایند.

کار و فعالیت باهدف تغییر ویا تاثیر برشرایط اجتماعی همیشه از هیچ شروع می شود و در بلند مدت کوهی از سئوالها و ابهام ها را در مقابل چشمان فرد فعال دراین حوزه روی هم تل انبار مینمایدازاین روی خود را برای مصاف سینه به سینه با کمبودامکانات آماده نمایید ونقشه راه خود را برمقدورات بنیاد نهید زیرا که با دستان بسته تلاش مقدس است امازمانی که امکانات فراوانی در اختیاراست کیفیت مهم واساسی می شود زیراکه غفلت ازاین اصلخیانت محسوب می گردد.

3- دوست گرامی من امروزبااعتباری وارد میدان شده ای که آن را به سختی به چنگ آورده ای پس مواظب آن باش و در ارتقایش بکوش

می دانم که در ابتدای کارآدمی با کوهی از دلواپسی ها و وسوسه رویارو می گردد اما یادتان باشد که پیشتر وبیشتراز هر چیزی دلواپس اعتبار خودت،خانواده ات و در نهایت مجموعه ای که آن را باهزاران آرزو راه انداخته ای و باید برایت مهم و اساسی باشد باشی پس آنجا که احساس نمودی خواستهو ارزویی تو را به غفلت از اعتبار و آبرو می کشاند سخت نگران خودت و مجموعه ات شوو از آن کناره بگیر زیرا که اگر اعتبارت را خدشه داربیابی مطمئن باش که قادر بهجلب اعتماد مخاطب نخواهی شد.

4- اساس کارت را بر درستیوکسب موفقیت بگذار

مورفی می گوید اگر قرار باشدچیزی خراب شود، می‌شود ومطمئنااین قرار را ضعف و سستی در انتخاب راهبرد هاو برگزیدن متد ها بر فرد و مجموعهتحمیل می کندوشما که امروز بنیان گذاربنیادی شده ای که اگربدرستی مدیریت گردد میتواند یک واقعیت موثر و اثر بخش را برای جامعه ایرانی ایجاددکند مطمئن باش که اگرشالوده کارت را بر راستی وتلاش برای پیروزی بگذاری از همان ابتدا کارت درست می شودو هیچ عاملی نمی تواند خللی در آن ایجادکندومایه خرابی آن گردد.

5- به خودت اعتمادبکن وبباوران که بهترین هستی

داشتن تعصب به خود یکفاکتور بسیارارزشمند است که متاسفانه در فرهنگ ما توجهی بدان نمی شود اما از همینابتدا بدان و باور کن که بهترین هستی و باید از تو بهترین کردار ها سر بزند زیراتنها از این مشرب است که می توانی اعتمادمخاطبانت را جلب کنی، اعتبار هفته نامه اترا بر هر چیزی مقدم بداری،چند جانبه نگری بنمایی و از یک بعدی گویی ونگری دوریگزینی،در انتقال اخبار وانعکاس رخداد ها بی طرفی را رعایت بنمایی،مخاطبانت رابشناسی وبر مبنای انتظار و مطالبه آنها مطلب بنویسی،قضاوت نهایی را به مخاطبان واگذاری تا طوری نشود که خودت بنویسی،خودت منتشر بکنی و در رابطه با بد و خوب نوشتهداوری بنمایی زیرا که در این صورت دچار روز مرگی و مخاطب گریزی می شوی و بین توومخاطبانت دیواری شیشه ای ایجادمی شود که مانع ازهم حسی می گردد.

6- ازخودت خطوط قرمز ابداعنکن و تنها به قانون تاسی داشته باش

در منطقه محدودی چون ابهربه هرسو بنگری ارتباط ها ومناسباتی وجود دارندکه نقش خط قرمزرا بازی می کنند و میتوانندبه مانعی بین  تو و انجام وظیفه ی حرفه ایت تبدیل شوند بکوش که دامنه ورود و تاثیر گذاری آنها را به حداقل برسانی و شعاع عملآنها را هر روز بیش از گذشته باریکتر نمایی زیرا تنها دراین صورت است که از واقعپنداری که چون زهرباعث رخوت فعالیت های می گردد کنده می شوی و به سوی واقع نگری پرمی گیری.

دوست بزرگوارمن دراینجاتعدادی از مهارت های حرفه ای در حوزه مطبوعات را به رسم امانت مطرح می سازم کهامید وارم اگر توانستی آن را به لوحی تبدیل کن و در دفتر کارت ودر مقابل چشمانتدرج نما تا با نگاه به آنها همیشه خود را براعمال خودت ناظر بگردانی زیرا وجدانتنها محکمه ای است که نیازبه قاضی ندارد آن هم در زمانی که قرار است خودت به کارخودت نمره بدهی در ضمن یادت باشد که در هر مرحله ای از کار به خودت نمره بدهونگران آن نباش که ممکن است قضاوتت جانبدارانه باشد بلکه دقت کن که قضاوتت مبنایادامه کارت گرددزیرا تنها در این صورت است که انگیزه و پشت کار لازم را برای ادامهکار طاقت فرسای در حوزه مطبوعات بدست می آوری

آشنايي با روش های  عمومي كارحرفه اي در رسانه ها

1- دقت در تنظيم وتوليد خبر

2-سرعت در تنظيم و اجراي خبر

3-صحت در پخش خبر

4-تنوع در ارائه اخبار

5-اعمال سياستهاي نا محسوس براي عموم مردم

 6-تاثير گذاري بيشتر برمخاطبين از طریق ایجاد هیجان خبری یا ارائه تصاویر اختصاصی وحساب شده

7-تهیه و تنظیم و پخش خبر به گونه اي كه نخبگان تائيد كنند و عوام بپسندند

ازطریق :

الف : همزاد پنداري بامخاطب

ب: قرينه سازي خبري

ج:  فضا سازي مناسب براي مخاطبان خبر

د:تکنیکهای القاء پيام بصورت غير مستقيم  ازطریق

1-ايجاد ترديد در باورهاي قطعي

2-كارويژه برروی  خبر

3-چينش صحيح در خبر(انتخاب ساختار و سبك مناسب براي خبر )

4-  ساختار شكني مناسب

5-انجام مصاحبه با کسانی که سیاستهای دو هفته نامه را در تحلیل ها ی خود بیان می کنند

6-تهيه گزارش ميداني مرتبط با موضوع خبر مورد نظر

7-تهيه اطلاعات تكميلي

8-  پي گيري خبردربخش هاي تكميلي

9-- بهره گیری از نیوزروم به عنوان مرکزی برای تهیه خبرهایروز و گزارش های خبری که آخرین اطلاعات و تحلیل ها را درباره تحولات در اختیارمخاطب قرار می دهد

10 - تهیه گزارش های خبری کوتاه و گویای تصویری 

11- برگزاری میزگرد های سیاسی ، اقتصادی ،فرهنگی  در باره تحولات روز متناسب  با نیاز مخاطب

12- تهیه وپخش مستند های سیاسی به منظوعمق بخشیدن به دیدگاههای مخاطبان با نگاه جستجوگر و افشاگرانه

13- تهیه برنامه هایی برای بررسی انتقادی ازنقاط ضعف سیاسی،اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی  

فرهنگی ،اجتماعی...
ما را در سایت فرهنگی ،اجتماعی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسن اسدی frasoo بازدید : 477 تاريخ : سه شنبه 20 تير 1391 ساعت: 19:25

بنا به عادت داشتم وقتم را با سرک کشیدن در فضای مجازی و در وبلاگ ها و یاوبسایت های فعال درعرصه استان زنجان سپری می ساختم که به ناگاه چشمم به وبسایتاداره کل ارشاد اسلامی استان زنجان با آدرس http://zanjan.farhang.gov.irافتاد و با باز نمودن صفحه اصلی زمانی که روی لینک تماس با ما که درمقابل آن کشویی با عنوان مدیر کل باز می شودکلیک کردم به فرم بار گذاری اظهارنظررسیدم که با دیدن آن بسیار خوشحال گردیدم چون احساس نمودم که به صورت مستقیم میتوانم با مدیر ارشد دولت در استان که مسئولیت مستقیم مدیریت برمنابع و فرصت هایذیربط با اداره اشادرا دارد تماس برقرارنمایم و آنچه را که سالیان سال است در دلمتل انبار شده است با ایشان نه ازباب اینکه حتما به حرفم گوش داده خواهد شد بلکهازاین جهت که من حداقل قادر خواهم بود که تمام موارد را مستقیم به اطلاع ایشانبرسانم و تکلیف تاریخی خود را به جا آورم درمیان بگذارم با این تصور اقدام بهنوشتن و اسال کامنتی که بدلیل محدودیت ارسال تنها می توانست در دویست کلمه خلاصهشود ومن تنها توانستم درد دلم را در سه قسمت دویست کلمه ای برایشان ارسال دارم رویوبسایت مزبور بگذارم نمودم که امید وارم ایشان همانگونه که در کامنت آرزو نموده امبدون پیش داوری و با حوصله تمام آن را مطالعه نمایندتا بلکه آن اندک بتواند تاثیریبر رونداعمال مدیریت درابهر بگذارد و شاید که ...

اما از آنجا که عادت ندارم فرد مورد داوری من از طروق غیر معمول در جریان امورقرار گیرد واین قضاوت را در موردمن بکارگیرد که من زیرزیرکی دارم زیرپایشان راخالی می کنم ویا پشت سرش حرف می زنم مجموعه مطالب بیان شده را به صورت کامل دراینجا مطرح می نمایم تا ایشان هم در جریان امور واقع شوند.

در متن کامنت پس ازسلام وعرض خسته نباشید خدمت مدیر کل عنوان داشته بودم کهحتما شما به عنوان مدیر کل ازوضعیت حاکم برعرصه فرهنگ و ارشاداسلامی استان وشهرستان ابهر راضی هستید و آن را دقیقا درراستای اهداف دولت ونظام می دانید وازمحلاین رضایت است که کار حمایت از مدیر ارشاد ابهر را در دستور کار قرار داده اید  اما من به عنوان یک شهروندفعال در عرصه فرهنگ نه تنها از شرایط حاضر راضی نیستم بلکه به مصداق مثل این که میبینی از نتایج سحر است شرایط آتی را نه تنها خوب و موافق با منافع شهروندان نمیدانم بلکه به صراحت و با اعتصام بدلایل ذیل آن را مصیبت بار برای مردم و سازمان هاونهادی امنیتی و حفاظتی می دانم زیرا که معتقدم با عدم برعهده گرفتن وظایف قانونیوعدم تحقق اهداف سازمانی توسط اداره ای خاص بار مراقبتی و محافظتی بالا می رودوهزینه هایی متوجه ارگان هایی چون اداره اطلاعات،سپاه،دادستانی،نیروی انتظامیودرنهایت مردم وخانواده ها می شود که می شد با کمی تحرک ،انگیزه ،برنامه،مدیریتوبازرسی و مشورت گرفتن مانع ازتحمیل آن هزینه ها در جاهای غیرضروری وبهره گیریازآنها دقیقا در محل های خاص شد مثلا جایی که اداره ارشاد نیروی انسانی لازم برایتدارک کلاس و یا انجمن هایی که می بایدبه جوانان سرویس دهند را نداشته باشد و جوانپس از چندبارمراجعه سامان لازم را در انجمن و یا حتی کل فرهنگ سرا نیابد راه خودراکج خواهد نمودو با رهسپاری به سوی محیط های پر خطر(که هزینه هایی هنگفت برایبرچیدن آنها و یا حداقل محدود نمودن ورودی های آنها صورت می گیرد)ضمن گرم نمودنبازار آنها گرفتاری های عدیده ای را متوجه سازمان های مراقبتی می نماید

اما دلایل مورد استناد

نامشخص بودن گروه هدف ودسته بندی برنامه برای آن

ارشاد ابهر دقیقا نمی داند که گروه هدف در وظایف تعریف شده برای آن ادراه چهنرم سنی را در بر می گیرد براین اساس جایگاه و تدارک برنامه ها نامشخص است  در حالی که اگر تفسیری از وظایف ارائه می گردیدو طبق آن تفسیر مشخص می شد که اداره ارشادمی باید با تدوین برنامه هایی تمام نرمهای سنی را در مجموعه گروه هدف خود لحاظ نماید آنگاه یک دسته بندی کاملی از گروهها و برنامه های اختصاصی آنها به عمل می آمد که می شد اهداف و نتایج را در درونآنها گنجاند و بداوری در خصوص موفق و یا ناموفق بودن آنهاپرداخت.در علت یابی چنینغفلتی می توان گفت که

الف- نیروی انسانی لازم در اختیار اداره نمی باشد تا از طریق فعالیت هایمطالعاتی وتحقیقاتی آنها مشخص گردد که در ابهر توزیع نرم های سنی به چه شکلی میباشد و نیازمندی های فکری و فرهنگی آنها چیست تا براساس آن برنامه ریزی لازم صورتگیرد.

سئوال دراین زمینه این است که با توجه به فقد دردناک نیروی انسانی چرا مدیریتفعلی ارشاد کار و اقدامی در جهت جذب نیروی انسانی به انجام نرسانده و یا اگر چنیناقدامی نموده پیگیری منتج به نتیجه ای در کارنامه ایشان ملاحظه نمی گردد؟

ب- نیروهای موجود دراداره یا تخصص لازم را ندارند و یا از انگیزه کافی برایکار بی بهره اند.

زمانی که از مدیریت با شاخصه تقسیم مسئولیت ها بر مبنای تخصص نیرو ها صحبت بهعمل می آید این ابهام در حوزه مدیریت ارشاد ابهرایجادمی شود که مدیر فعلی چگونه میتوانسته چارت اداری تحت مدیریت خود را با نیرو هایی پر نمایدکه یا نیستند و یا اگرهم هستند تخصص ودانش لازمه کار را ندارند و یا آن چنان مورد بی توجهی قرار گرفتهاند که انگیزه لازم برای کار را از خودنشان نمی دهند.

سئوال دراین زمینه آن  است که فلسفهوجودی اداره ای عریض و طویل وبا مسئولیت های حساس ولی بدون ابزار لازم انسانی چیستو یا به چه دردی می خورد اداره ای که نیروی انسانی لازم را در اختیار ندارد؟

برنامه های تدارک دیده شده مطابقتی با شرایط زمانی و سیاست های کلی نظام ندارد.

اگرحوزه کار اداره تحت مدیریت جناب مرادی را به دو محدوده کار فرهنگی و فعالیتهای ارشادی تقسیم نماییم و بگوییم که درحوزه فرهنگ فرایند تعیین محدوده اخلاقی ورفتاری گروه های هدف مشخص می گردد وتلاش می شود که از طریق تدارک و اجرای برنامههای آموزشی وتربیتی آموزه های اخلاقی در نهاد منش و شخصیت افرادنهادینه گردد ودرمحدودهعملکردی ارشاد می توان فرایند مربوط به شناسایی انحرافات و گروه های در معرض آنوباز گرداندن آنان به آغوش جامعه ودین راموفقیت جایگذاری نمود مشخصا مدیریت هر دومحدوده می تواند بسیار پیچیده وحساس باشد که ذات این پیچیدگی الزام به ظرفیت سازیدر زمینه تهیه وتولید برنامه را ضروری می نماید.

سئوال در این زمینه این است که اداره ارشاد ابهر با کدام فعالیت و برنامه کهمطابق با ادبیات و روند تحولات جاری در جامعه می باشد اقدام به ظرفیت سازی نمودهاست ویا با توجه به سختی های کار در دو زمینه بسیار حساس مزبور اداره ارشاد ازکدام ظرفیت برخوردار است که می شود با اتکاء بدان امیدواربه بهبود شرایط عمومیجامعه در موضوع شناسایی انحرافات وهدایت منحرفین شد نکنداساسا کسی نیازی به آموزش های دینی و یا فراگیری مولفه های فرهنگی ندارد ویا اصلا انحراف و منحرفیوجودندارد و با اطمینان به این اصل است که اداره ارشادابهراین گونه آسوده ومنفعلاست؟.

کدام کار و فعالیت اداره ارشاد درراستای فعالیت های دینی و یا فرهنگ عمومیبوده است؟

امروزه دین و فعالیت های دینی محدوده وسیعی را زیر بلیط دخالت خود گرفته است ومسئولان  برای مدیریت آنها به کار و کوشش فرا خوانده شده اند اما باید در نظر داشتکه ورود و فعالیت دراین محدوده دقت و مهارت بسیار زیادی را طلب می کندکه موفقیت درآنها در گرو داشتن کارگروه های مطالعاتی و تیم های مشورتی قوی می باشدکه متاسفانهخلاء وجودی آنها به هیبت تمام در شاکله مدیریتی اداره ارشاد اسلامی ابهر مشاهده میگردد در حوزه علوم کاربردی چون روانشناسی اجتماعی،آسیب شناسی رفتاری،جرمشناسی،اختلالات کنشی و اکنشی ،جامعه شناسی ،مدیریت اجتماعی،سیاست و..نیز وجود تیمهای مطالعاتی و مشورتی که بتواند مدیریت ارشاد را تحت حمایت بگیرد و تصمیم های اورا دارای ضریب اطمینان وونفوذ بالایی بنماید الزامی به نظر می رسد که متاسفانه درهر دو مورد اداره ارشادو مدیریت حاکم برآن در شهرستان ابهر کم کاری های فراوانداشته اند که برطرف نمودن آنها چندان آسان ودرکوتاه مدت امکان پذیر نخواهدبود

دراین زمینه سئوال اساسی این است که با توجه به فراخنای گسترده فعالیت هایمشمول اداره ارشادچرا مدیر این اداره کارگروه هایی درحوزه های تعلیمالت دینی و یاعملیاتی نمودن کارکرد های علوم نظری وکاربردی ایجاد ننموده اند و یا مشاورانی برایخوددراین زمینه ها انتخاب نگرده اند؟

به اجمال آنکه حوزه فعالیت های ارشاد درابهر همچونکویر لم یزرعی می باشدکه با عنایت به پتانسل های فراوان برای توسعه کسی دغدغه ایبرای تبدیل آن به مزرعه ای مملو از گل و ریاحین ندارد ویا حتی تلاشی برای جلوگیریاز گسترش یافتن بی برگ وباری آن نمی کند.

فرهنگی ،اجتماعی...
ما را در سایت فرهنگی ،اجتماعی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسن اسدی frasoo بازدید : 290 تاريخ : سه شنبه 20 تير 1391 ساعت: 19:25

                    فروغی بسطامی  فروغی بسطامی

خوش آن که حلقه‌های سر زلف وا کنی        دیوانگان سلسله‌ات را رها کنی

 کار جنون ما به تماشا کشیده‌است              یعنی تو هم بیا که تماشای ما کنی

 کردی سیاه، زلف دو تا را که در غمت            مویم سفید سازی و پشتم دو تا کنی

 تو عهد کرده‌ای که نشانی به خون مرا           من جهد کرده‌ام که به عهدت وفا کنی

 من دل ز ابروی تو نبرم به راستی                 با تیغ کج اگر سرم از تن جدا کنی 

 گر عمر من وفا کند، ای ترک تندخوی           چندان وفا کنم که تو ترک جفا کنی  

 سر تا قدم، نشانه تیر تو گشته‌ام                تیری خدا نکرده مبادا خطا کنی

 تا کی در انتظار قیامت، توان نشست           برخیز تا هزار قیامت به پا کنی  

 دانی که چیست حاصل انجام عاشقی؟        جانانه را ببینی و جان را فدا کنی 

 شکرانه ‌ای که شاه نکویان شدی به حسن    می‌باید التفات به حال گدا کنی 

 حیف آیدم کز آن لب شیرین بذله‌گوی             الا ثنای خسرو کشورگشا کنی 

 آفاق را گرفت، فروغی فروغ تو                      وقت است اگر به دیده افلاک جا کنی  

فرهنگی ،اجتماعی...
ما را در سایت فرهنگی ،اجتماعی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسن اسدی frasoo بازدید : 291 تاريخ : سه شنبه 20 تير 1391 ساعت: 19:25

ادامه مطلب کار فرهنگی و هدایت ارشادی

بی گمان در ادبیات معمول سیاسی با موضوع تحریم های هوشمندآشنایی پیدا نموده اید ومی دانید که در این نوع از تحریم ها هدف از کار انداختن یکبخش مهم اقتصادی وسیاسی جامعه می باشد تا ازطریق آن سیستم اجتماعی به زانو در آیدحال اگر قرار باشد که ما در برابر چنین تحریم هایی مقاومت کنیم و حتی اگر توانستیمکید دشمن را به سوی او برگردانیم باید بیاییم و با اعمال برنامه های هوشمند نهتنها آن بخش را از گزند دشمن و برنامه های جهت دار آن دور سازیم بلکه با کمک بهارتقاء آمادگی ها، بخش مورد نظر را برای رویارویی با تهاجم دشمن پا به یراق و قویبنماییم.

 در عرصه جنگ نرم و یاحوزه فرهنگ نیز دشمنانی که خواهان زمین گیری جامعه هستندبرنامه های هوشمندی دارندکه از طریق آن تلاش می کنندتا بخش های موثر و مهم فرهنگی جامعه را تحت الشعاع هووجنجال قرار دهندتا با از بین رفتن تمرکز برای برنامه ریزی و یا رصد فعالیت هایدشمن فضاء برای تهاجم و انهدام منابع و سرمایه های فرهنگی آماده شود که برایرویارویی با این نوع از برنامه های طراحی و به اجراء در آمده از سوی دشمن ما نیزباید هوشمندی ویژه ای را دربرنامه ها و سازمان دهی نیرو ها بکار گیریم تا بامقابله به مثل به دشمن بباورانیم که مواضع مورد نظر او را شناسایی نموده ایم وبرایمقابله آمادگی های لازم را در خودمان ایجادکرده ایم بدین منظور ما باید اقداماتذیل را درفعالیت های خود بکار گیریم.

الف- طراحی مدل های مختلف برای دشمن شناسی

نمی دانم از چه زمانی در فرهنگ عمومی ما امریکا و اسراییلمصداق کامل ومحض دشمن قلمدادشدندوهر زمان کهقرار شد از دشمن یاد بکنیم ونام ببریم تمام حواس ها به سمت امریکا و اسراییل هدایتشد و بزرگترین دشمنان که همانا نفس وخواهش های تمام ناشدنی آن می باشد و جهاد اکبرتنها راه مبارزه با آن شناخته می شود در حاشیه قرار گرفت و یا هر جا که سمت و سویمطالعات و تحقیقات ما جهت مشخصی در شناسایی و بررسی راه های مبارزه با نفس امارهیافت آنانی که نان غفلت افراد مصلح و سازمان های نظارتی را می خورند با ورود درموضوع دشمنی امریکا و اسراییل و بلوا سازی دراین رابطه مانع ازپرداختن سازمانیافته به موضوع دشمنی نفس گردیدند.

مثلا زمانی که گفته می شود بسیاری از مشکلات اجتماعی ما ناشیاز غفلت است که یکی ازآنها غفلت از دشمن خارجی می باشد دیگر کسی دنبال موضوع غفلتنمی رود وبا تجمیع وتمرکز تمام حواس به سرعت موضع خویش را در مقابل امریکا واسراییل روشن می سازد و با الصاق یک عنوان صد آتشه به خود هر آنکه را که بخواهدامریکا و یا اسراییل را با منعطف نمودن نظر مردم به اصل موضوع که در خودمان وادبیات و فرهنگمان است به قولی در مرحله و جایگاه دیگری از دشمنی قرار دهد به بادفحش و ناسزا می گیرد و با استفاده از تهدیدات خاص کلام را به قولی در گلوی متکلمخفه می سازند که تو با مطرح نمودن مباحثی انحرافی چون عدم تعهد،انحصار طلبی،جهل،خرافه پرستی،غرور،سهل انگاری،عدم تخصص، فساد اداری گسترده،خود خواهی،حزب گرایی،اعوان و انصار دوستی و... می خواهی مردم را از تمرکز در موضوع دشمن غدار خارجیمخصوصا امریکا و اسراییل غافل و دور سازی در حالی که امروز اگر تمام زوایایاجتماعی ما به حیات خلوت دشمن تبدیل می شود و او می تواند با انواع تولیدات بهاصطلاح فرهنگی اعم از فیلم وماهواره و گوشی های موبایل و کامپیوتر و ... ویااعتیاد با استفاده ازصور مختلف مواد مخدر،لاابالیگری و بی قیدی از طریق راهانداختن ادبیات غیر متعهد،مدل های مختلف لباس،موو رفتارو.... برنامه های خود را بهجامعه ما تحمیل نماید و با متلاشی ساختن ساختار خانواده که رکین ترین اساس ساختاریجامعه می باشد ما را در حوزه های مختلف هویت دچار مشکل نماید ناشی از غفلتی میباشد که ما گرفتار آن شده ایم وکسی هم نیست که ما را با هدایت به سوی دریافت درک متعالی از دشمندرونی و بیرونی در مقابل ترفند های آن به مهارت مصون سازی برساند.

مثلا آیا در طول شش سال مدیریت جناب مرادی براداره ارشاد اسلامی که در اصل میباید موضوع تهاجم فرهنگی را رصد و راه های مبارزه با آن را تهیه و تدوین نمایداقدامی در جهت برگزاری کارگاه های آموزشی و یا نشست های کار شناسی برای عملیاتینمودن برنامه ها و اهداف کلان نظام در منطقه ابهر رود به انجام رسیده است تا بروندادهای چون تربیت مربیان و متخصصان کار مبارزه با تهاجم فرهنگی بتواند ما را بهآینده ومصونیت از کید دشمن امید وار سازد و مردم بدانندکه مسئول اداره ای چونفرهنگ و ارشاد در اساس دغدغه ای چون تهاجم فرهنگی و یا مبارزه با مظاهر تمدن غربرا با خود دارد و برای آرام نمودن این دغدغه دست بدامن صاحبان فکر در منطقه می بردوبا برگزاری کلاس ها و یا نشست های مختلف کار ارزیابی و مقایسه وضعیت کلی جامعه بااهدف متعالی اسلام را به انجام می رساند براستی اگرایشان چنین دغدغه ای داشتندوخواب و آرامش خود را در این راه از دست می دادند آیا فکرمی کنید که راضی می شدندکهبا تاراندن مربیان کارآزموده انجمن هایی چون هنر های تجسمی،داستان نویسی و حتیموسیقی را به حالت نیمه تعطیل و یا مجموعه ای محفلی تبدیل کنند ویا با پرانگیزهنمودن آنانی که فعالیت دارند دست به کار های تبلیغاتی می بردند تا آنان که بنابدلایلی از گردونه فعالیت در فرهنگسرا و در مجموعه انجمن های موجود در ارشادبیرونمانده اند با جذب در این انجمن ها به پر رونق شدن این مراکز کمک نمایند و مانع ازتوسعه هزینه هایی بشوند که بر دوایری چون دادگستری،نیروی انتظامی،سپاه و یا مجموعههای اطلاعاتی و امنیتی وارد می گردد. مسلم است که پاسخ این سئوال اگربا دقت موردکند و کاو واقع شود این خواهد بود که کل هزینه های وارده به مجموعه های باز دارندهناشی ازبی توجهی و یا اهمال مدیران دوایر بازدارنده می باشد مثلا جوانی که راهی بهفرهنگسرا پیدا نکند و یا جذابیتی در فعالیت های فرهنگی شهر دیده نشود تا جوان راراغب به ورود در فرهنگسرا بنماید عملا به هدف متحرکی برای دشمن تبدیل می شود که درتور آن می افتد و با رفتارهای قانون گریزانه وجامعه ستیزانه همه مردم اعم ازوالدین و شهروندان و مسئولان را اسیر خود می سازد و مانع از آن می شودکه اعتباراتو بودجه های پیش بینی شده برای تعلیم و تربیت و یا حتی ایجاداشتغال به مصرف اموریبرسد که باز خور آنها خودمشکلات جدیدتری را برای جامعه وهزینه های بزرگتری را برایدوایر بازدارنده بوجود آورد پس اگر ما امروز به نوعی گرفتار بلا ومصیبت تهاجمگسترده فرهنگی شده ایم و دشمن تا حدودی توانسته به اهداف خودنایل آید به خاطر آناست که برخی از مسئولان در رویارویی با نفس خودشکست خورده اند و برای حفظ قدرت ومقامی که دارندومی دانند که مهارت و قابلیت انجام آن را ندارندحاضرندهر کاری بکنندوتاسف بار آنکه برخی ازباصطلاح روشنفکران و منادیان کار و فعالیت فرهنگی هم در اینشکست موثر و شریک بوده اند زیرا آنها با تملق و تزریق فرهنگ رضایتمندی مانع از آنشده اند که واقعیت ها آنگونه که باید در منظر دید واقع شوند و برایشان کاری و فکریارائه شود .
ادامه دارد

فرهنگی ،اجتماعی...
ما را در سایت فرهنگی ،اجتماعی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسن اسدی frasoo بازدید : 284 تاريخ : سه شنبه 20 تير 1391 ساعت: 19:25

در نظام فکری که بخش بخش آن را با مطالعه،تحقیق،الگو برداری از بزرگان و در نهایت آزمون و خطا برای خود ایجادنموده ام یک فاکتور و یا آیتم اساسی وجود دارد که عنوانش را گدایی نکردن محبت و یا نداشتن انتظار درک وفهم خوداز سوی دیگران گذاشته ام که براساس آن هیچگاه کار را برای خوشایند این و آن انجام نمی دهم ویا برای کسب محبت از آنانی که خود را مرکز تولید وانتشار محبت می دانندو فکر می کنند که مردم گدای محبت آنان هستند و اگر محبت منتشر نسازند مردم می میرندخودرا به آنان نزدیک نمی سازم و به خاطر همین روش است که کمتر با صاحبان موقعیت که عملا به مرکزی برای بذل و بخشش محبت به متملقان و مجیز گویان تبدیل می گردند نزدیک می شوم ویا آنها مرا برای برخورداری از محبت با شائبه ای که ارزانی می دارند به خدمت فرامی خوانند.

اینها را نه از آن جهت گفتم که خودم را فردی جدا بافته از ذات انسانی معرفی کنم بلکه می خواستم بگویم که آدمی هستم که علاقه دارم که اگرقرار است محبتی نثار من شودو یا من به خاطر به جا آوردن وظیفه انسانی محبتم را ارزانی دوستی بنمایم این کار براساس تعامل توام با احترام متقابل باشد واز این جهت است که لطف بسیاربزرگوارانه برخی از دوستان صاحب قلم و هنر شهرستان که با حضور در محل کارم و با اهدای هدایایی معنوی که برای من به اندازه تمام حقوق مادی و معنوی سالیان طولانی فعالیت درعرصه فرهنگ ارزشمند بود به دیده منت می گیرم و قدر دانی صمیمانه خود را نثارشان می دارم و عنوان می کنم که دوستان دراین فضای وانفسای که نثار محبت برای برخورداری از رانت ها و لابی های مختلف صورت می گیرد محبت شما عزیزان که در پی آن هیچ چشمداشتی قرار نداشت مرا به اندازه ای شاد نمود که تمام خستگی های حاصل از نامردمی های صورت گرفته در حقم را ازبین برد و به من انگیزه وتوانی را تزریق نمود که ازطریق آن می توانم بیش از گذشته بنویسم و بیش از گذشته برملا سازم شرایطی را که می شد بسیاربهترازآن باشد.

اما حال که سخن به اینجا رسید لازم است این سئوال را از اعضای جامعه فرهنگی و یا فعالان حوزه فرهنگ شهرمان ابهربپرسم که چرا به چنین شرایطی گرفتارآمده ایم  وضعیتی که می بایداز فعالان عرصه قلم در محل کارشان تقدیر و تشکر کنیم مگر ما مالک و صاحب اصلی امکانات اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی نیستیم ویا مگر امکانات موجود در اداره ارشاد اسلامی برای تعمیم فعالیت های خودجوش و تحت مدیریت درآوردن فعالیت های از هم گسیخته فعالان در عرصه فرهنگ نیست پس چرا در روزی به نام قلم که باید در آن از افراد فعال در این عرصه تقدیری شایسته به عمل آید تنها کسانی به میدان فراخوانده می شوند که یا طرفدار مدیر ارشاد می باشند و یا چنین مجالسی را محفلی می دانند که صرفا بایددر آن حضوربیابند تا سخنرانی از تهران بیاید وآنها را به عنوان استاد و صاحب قلم ابهر به آنکه از تهران آمده معرفی بنمایند و یا مدیرارشاد در مطالبش از آنان با نام استادو فرهیخته نام ببرد.!!!

 براستی آنانی که در روز قلم امسال نقل مجلس ارشاد بودند وهمانندسالیان گذشته در صف های اول نشستند و خود را براوج تعارفات یافتنددر طول سال گذشته به اندازه یک پارگراف مطلبی که بتواند شور برانگیزد و تحرک ایجاد کند مرقوم داشته اند اگر داشته اند آیا ممکن است که بگویند این نوشته ها را در کجا داشته اند وچند نفر از مردم از آنها استفاده کرده اند نکندکه در منطق مسئولانی که نظام  اداری ومالی!!! ارشاد را درابهر تحت تولیت دارند هرکسی که بنویسد حتی اگر نوشته هایش در کل کشور هم خریدارداشته باشد بدلیل آنکه مقبولیت و مشروعیت آنها را مدیر ارشاد ابهر امضاء ننموده نمی تواند نویسنده باشد و نویسنده شناخته شود وتنها کسانی می توانند در حریم امن و مجالس پر هیاهوی ارشاد وارد گردند و ارج بینند و بر صدر نشینند که مدیریت ارشاد کم وکیف فعالیت آنها را تایید نموده باشد  واینجاست که باید به خود آمد و به آنانی که دغدغه شهر و اعتبار آن را دارند هشدار داد که دوستان بی توجهی شما ویا رضایت دادنتان به وضعیت فعلی رفته رفته شرایط را به جایی هدایت می کند که در آن کم کم دایره تنگ نویسندگان به کسانی محدود می گردد که در طول یک سال یک پارا گراف مطلب از آنها منتشر نمی گردد  وتازه اگر هم مطلبی از آنها منتشر شود هیچ تاثیری بر جامعه ندارد یعنی موقعیتی پیش می آید که جامعه نیاز مندی های فکری خود را که بایداز جوهر قلم وخامه فکر نویسندگانش دریافت دارد کسب نمی کند و محرومیت فرهنگی زمینه ساز محرومیت های جدیتری می شود که آثار آن را همینک در افزایش خودکشی،دگر کشی،نابهنجاری های کنشی وواکنشی،اعتیاد،بیماری های روانی وقمار و طلاق و....مشاهده می کنیم 

آیا این تهدیدات روح شما را نمی آزارد و انگیزه مندتان نمی سازد تا بنویسید که چرا در روز قلم از خبرنگاران جوان شهر ،از داستان نویسان بزرگی که می توانندتحرک اجتماعی لازم را ایجاد کنند و بدبختانه مغضوب واقع شده اند ویا هنرمندان بزرگی که مورد بی مهری واقع شدندتقدیر به عمل نیامد دوستان نوشتن کتاب و انتشار دادن آن کار سختی می باشدکه بایداز نویسنده کتاب و یا شاعری که چنین کار سختی را به انجام رسانده است باید تقدیر نمود اما باید از خودمان این سئوال را هم داشته باشیم که دهها جلد کتاب در خصوص مشاهیرابهر و یا اشعار فراوان درزمره غزل کی می تواند برابر با یک مقاله آسیب شناسی در خصوص جوانان و یا جرم و بزه رو به گسترش به یاری شهر ومردمان محروم آن بیاید چرا مدیرعالم پرور ارشاد فعالیت های فرهنگی شهر را به سوی مطالعه وتولید مطلب در حوزه علوم کاربردی هدایت نمی نماید و یا با افرادی که دراین بخش ها دارای هنر و ظرفیت نویسندگی هستند حشر و نشر ندارد ؟

جواب این سئوال مهم را چه کسی باید بدهد منتظرجواب می مانم و اگر جوابی داده نشد در طی مقالاتی عنوان می دارم که چرا مدیر ارشاد ازراه انداختن مطالعات هوشمند خوشش نمی آید و امور فرهنگی شهررا به سوی شعرو یا بیوگرافی نویسی هدایت می کند؟

  

فرهنگی ،اجتماعی...
ما را در سایت فرهنگی ،اجتماعی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسن اسدی frasoo بازدید : 268 تاريخ : سه شنبه 20 تير 1391 ساعت: 19:25

بی گمان انسان بدون انتظار آنهم انتظاری که تحققش وعده داده شده است موجودیخواهد بودکه به روز مرگی تن می دهد وبه شرایط عادت می کند وچون به رخداد های گذشتهکه آیتم های کارنامه اش را مشخص می دارد نگاه می کندتکرار مکرراتی را می بیند کهاز درون آن هیچ امری که تکیه برابداع و مسئولیت داشته باشد را نمی تواند استخراجنماید یعنی چیزی شبیه زندگی من و شما که اگر بخواهیم از فردایمان تعریفی ارائهدهیم می توانیم آنچه که دیروزمان را سر وشکل می داده در کنار هم قرار دهیم و بهعنوان مولفه های ساختاری فردایمان از آن یاد کنیم.!!!

 باور نمی کنید به دور وبر خودتان توجهکنید و ببینید کدام رفتارصورت گرفته و یا حادثه رخ داده براساس مدیریت تک تک ماموید منتظر بودن ماست اگر نیست که نیست باید بدانیم که انتظار، صرف نظر ازمعنای لغوی آن  چشم داشتن، چشم به راه بودنو باوری است بارور به عمل که در زندگی انسان منتظر در غالب کرداری خاص تجسم مییابد. ویا انتظار، اعتقادی است در گرو عمل و به حالت کسی گفته می شود که از وضعموجود ناراحت است و برای ایجاد وضع بهتر تلاش می کند.

براستیمن و شما کی و کجا به باوری رسیدیم که می توانست انگیزه و انرژی لازم را برایتغییر و ابداع ایجاد کند و در کدامین مقطع تاریخی اعتقادی را در خودمان پروراندیمکه چون موتور محرکه ای می توانست ما را به عملی وادار سازد که تغییر دهنده شرایط وبه احسن گرایاندن آن باشد نگویید که نگارنده قیاس به نفس می کند و چون خود اینچنین است همه را همچون خود می انگارد بلکه کمی با خودتان صادق باشید و ببینید کهدر کدام مولفه ساختاری (سیاست،فرهنگ،اقتصاد و فعالیت های اجتماعی)پوزیشن یکمنتظررابه خودمان گرفتیم تا آنانی که ما را مرید و پیرو می یابندتبعیت و پیروی ازما را به عنوان الگویی انسان ساز بر خودواجب بدانند و چون ما بودن وچون ما زیستنرا آرزو کنند.

منیکه برادر تنیم را خواب می کنم تا نان خویش به تمام خورم و یا چون دیگری را غافل ازفرصت می یابم تمام سهم او اززیستن و برخورداری را بالا می کشم وتازه مدعی هم هستمکه من برای این جامعه زحمت کشیده ام و خون دل ها خورده ام ویا چون در جایگاهمسئولیت و امانت داری مردم قرار می گیرم اذن دخولم تنها اختصاصی اعوان وانصارم میباشد و دیگران چون به ملاقات می آیند بایدپشت درتا سبز شدن علف در زیر پایشان منتظربمانندچگونه می توانم خود را منتظر کسی و یا پیشوا و رهبری معرفی کنم که دست محبتشبر سر تمام مردم خواهد بود و برای توزیع سهم واقعی هرکسی (خواب و یا بیدار) ازامکانات و فرصت ها تلاش خواهد نمودو در نهایت امامی که بارگاهش در نخواهد داشت تاتمام مشتاقانش و آنانی که به هدایت و رهبری اونیاز مندمی باشنددر نزدیکترین زمانبدو دست یابند تا مبادا به دلیل وجود خدم وحشم و دیوار های تودر تو فرصت برای بیاندرد ها و گرفتن درمان وبرطرف شدن مشکل بهدر رود.

دیدیدکه همه ما به نوعی سر وته یک کرباسیم و نمی توانیم منتظر واقعی باشیم زیرا آنکه درظاهر خودرا زاهدی می نماید ولی بین خود و مردمی که به او ومدیریتش نیازمندند دیواروحایلی می کشد تا مردم ندانند در خلوت او چه می گذرد به همان اندازه مقصر و مخالف ظهوراماماست که آن رای داده ووکیل برگزیده که چون به بارگاه وکوشک بلند امارت دار به رای خودمی رسد لرزه بر اندامش می افتد که آیا ملاقاتش مقبول خواهدافتادو یا مرهمی برایدرد هایش پیدا خواهد شدزیرا این هم به نوعی در قد برافراشتن بنیادظلم که مانعظهورامام می شود عامل و سهامدار است وگرنه اگر او در مقابل آنکه امانت قدرت مردمرا به انحصارخود در می آورد و مانع از بسط وتوسعه عدالت می شود و اجازه نمی دهد تابا توزیع عادلانه امکانات و فرصت ها استعدادهای عموم مردم که هر یک راخداوندازبرای منظوری خلق نموده است شکوفا گردد وظیفه و رسالت ذاتی او محقق گرددبهفریاد برمی آمد و خواب خوش را به او واعوان وانصارش حرام می نمود و یا با غریوغفلت کش هوشیارشان می داشت که به مانعی در برابراهداف و فلسفه خلقت تبدیل شده اندمسلم بدانید که زمینه ظهور با آماده شدن نیروها و کسب مهارت همراهی توسط همه فراهممی آمد.

براستیکی و کجا به آنکه غافل از مسئولیت و رسالت خود شده است هشدار کوچ کاروان را دادیمو عنوان کردیم که فرصت ها در حال نابودی است و یا به آنکه می باید مسئولیت هدایتمردم را بدرستی به انجام رساندگفتیم که این ره که می نمایی به ترکستان است؟. اماتا دلتان بخواهدبه آنکه می دانستیم توان و ظرفیت انجام کاری را نداردبا دلا و خمشدن و دادن آگهی در هفته نامه و روزنامه و یا همراه شدن با او در سفر وحضراین امررامشتبه ساختیم که چون تو در جهان یکی و دیگرانی که مدح تو نمی گویند یا بیمارند ویا نادان وبا این کار غفلت را جریانی نمودیم و فرصت های ساختن را که در نظامآفرینش بالاترین مسئولیت و وظیفه انسان است به نابودی کشاندیم وشرایط قیام را کهمی باید با مهیا شدن زمینه و فراهم آمدن امکانات آماده گردد به تاخیر انداختیم.

هرچندکهبسیارانی نیز بودند که چون من وشما نکردند و در طول تاریخ حیات انسان خودبه صلاحگرویدند و مصلحانه جامعه را به هوشیاری فراخواندند تا با همت عمومی وحرکت همگانیدر مسیر فلاح شرایط ظهور آماده گردد و زمانه ما نیز از این دست ازافراد خالی نبودهو نخواهد بود.

کسانیکه چون وظیفه خویش را بدرستی دریافتند در سنگری که قرار داشتند حرص و طمع از دامنخویش پاک کردند و تنها منافع ومصالح امت اسلامی را مقصد ومقصود خود یافتند وباپاسخ نه به آنانی که برای ازراه بدر نمودنشان خورشید وماه را هدیه می نمودندتنهابوظیفه و رسالت خود اندیشیدندوتنها به راهی رفتند که می توانست ومی تواندراه منتهیبه راه ظهورباشد

خوشابه حالشان و بدا به حال من وما که نه تنها ازاینان نبودیم بلکه همیشه سنگ راهشانشدیم و با به تباهی کشاندن توشه راهشان تا توانستیم کندی در حرکتشان ایجادنمودیم  

فرهنگی ،اجتماعی...
ما را در سایت فرهنگی ،اجتماعی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسن اسدی frasoo بازدید : 237 تاريخ : سه شنبه 20 تير 1391 ساعت: 19:25

روز قلم برتمام منادیان رهایی انسان از بند جور و جهل مبارک باد

                                   عکس گل رز

فرهنگی ،اجتماعی...
ما را در سایت فرهنگی ،اجتماعی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسن اسدی frasoo بازدید : 277 تاريخ : سه شنبه 20 تير 1391 ساعت: 19:25

با عنایت به شرایط موجود در معادلات جهانی واقداماتی که با اعمال تحریم های گسترده در خصوص جامعه ایرانی صورت گرفته ضرورت ایجاب می کند که هر میهن دوست صاحب قلمی به اندازه توان خود اقدام به بررسی و شناسایی ویژگی های موقعیت موجود اقدام نماید تا با اجماعی که در این زمینه صورت می گیرد بهترین تصمیم ها در خصوص تبیین منافع و مصالح جامعه صورت پذیرد تا بلکه با تبدیل تهدید تحریم به فرصت خودکفایی واستقلال کامل اقتصادی بتوانیم کید دشمنان وطن را به خوشان باز گردانیم.

با این هدف مجموعه مقالاتی تحت عنوان منافع ومصالح کلان ملی و راه های تحقق آنها تدوین می شود که امید است مطلوب طبع خوانندگان ودر راستای حمایت از اتحادو اتفاق ملی برای رفع شرایط موجود مورداستفاده قرارگیرد 

تاسف بارترین واقعیتی کهفرهنگ و تمدن بشر از دیر باز با آن روبرو بوده همانا اطلاق نام انسان ودور بودنویا تحقق نیافتن جامعه ای مطابق و منطبق با آنچه که از این نام انتظار می رود استویا به زبان ساده آنچه امروز انسان را در تنگنای مفاهیمی چون منافع و مصالح ملیومکاتب مختلف سرگرم به تفسیر و تاویل آنها قرار داده همانا دور بودن این موجود ازفلسفه ای است که به خاطر برخورداری از ویژگی های ممتاز موظف به تحقق آن بوده استزیرا بر مبنای یک برداشت حتی ابتدایی از انسان باید او را موجودی شناخت که با توجهبه اینکه می تواند از امکانات خاصی به انتقال فهم ودرک خود از شرایط و همکاری بادیگران در مسیر بهبود آن استفاده نماید ودر این راه یک روند رو به پیشرفت و تغییرمستمری را طی می نماید متفاوت با دیگر موجودات می باشدوبرای همین ممیزه است کهگفته می شود تمام موجودات برای انسان آفریده شده است تا او با استفاده از آنهابتواند موقعیتی را ایجاد کند که در زیر بلیط آن همه بتوانند از منابع و فرصت هایموجود برای تعالی استعداد های خود بهره برداری نمایند تا با تلفیق توانمندی هایبرآمده از تعلیم و تربیت استعدادهای موجود مسیر نهایی خلقت معین و حرکت آسان و روبه جلو در این مسیر امکان پذیر گردد اما حال که نشده است و هرفرد و مجموعه ای ازانسان ها با اتکاء به برداشت های منبعث از علایق و دریافت های محدود خود چارچوبیرا برای استقرار خود برروی کره خاکی زمین مشخص نموده اند وتلاش می کنند تا با مسلطساختن باور های خود بر حوزه های انسانی دیگر آنچه را که خود درست می پندارند بردیگرانمستولی سازند آنانی موفق خواهند بود که بدانند

1-منابع موجود درطبیعت محدودندوباید در استخراج و بهره برداری از آنها دوپارامترکمبودهای نسل حاضر و نیازمندی های نسل های آینده لحاظ گردد.

2-فرصت شناسایی واستخراج منابع با عنایت به رقابتی که در این زمینه وجود دارد بسیارمحدود و تنگ است که باید از آن بیشترین استفاده را نمود.

ویابه عبارتی بشر برای رسیدن به فرهنگ انسانی و راه اندازی تمدنی که بتواند در خدمتاعتلای این فرهنگ قرار گیرد درمقابل دو مولفه ساختاری بسیار مهم مسئول و امانت دارمی باشد.یعنی اگر قرار است که تا رسیدن به موقعیتی که تمام انسان ها در آن بدانندکه هدف ازآفرینش آنان چه بوده است ما خود را در محدوده های جغرافیای خاصی و باعناوین مشخصی چون ملک و ملت محصور بداریم وبا استفاده از آنچه در درون این محدودهوجود دارد به ساختن فرهنگ انسانی کمک کنیم باید بدانیم که در محدوده جغرافیایی بهنام ایران ما در مقابل دو نعمت خدادادی فرصت ساختن و ایجاد نمودن فرهنگ انسانیمتناسب با آینده و بهره برداری عالمانه از منابع موجود مسئولیت داریم و باید آنهارا مطابق با آرمان هایی که برای خود تدوین و تفسیر می کنیم مورد استفاده قرار دهیمودر این کار نباید به خود اجازه دهیم که با برداشت های فاقد وجاهت و برآمده ازآنچه که تنها خود به درستی آنها اطمینان داریم و اجازه مطالعه و تحقیق در خصوصآنها را به هیچ کسی نمی دهیم ان موجودیت ها را به حراج بگذاریم ویا در مسیر هاییمورد استفاده قرار دهیم که خیلی مناسبتر از آنها می شد از آنها استفاده نمود.

فرهنگی ،اجتماعی...
ما را در سایت فرهنگی ،اجتماعی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسن اسدی frasoo بازدید : 288 تاريخ : سه شنبه 20 تير 1391 ساعت: 19:25

پس از هک پایگاه خبری ابهرآنلاین اقدامات گسترده ای از سوی برخی از دوستان برای خرابکاری وهک وبلاگ ثمر ابهربکار گرفته شده است که لازم است دوستان دست اندرکار دراین عرصه به این نکته توجه بفرمایندکه گیرم که موفق شدید و توانستید با فرستادن تروجان از طریق ایمیل و با نام مهدی بهرامی وبلاگ ثمر را هم هک نمایید آیا فکر می کنیدکه کار دنیا با هک شدن این وبلاگ به خیر و خوشی می گراید و تو دوست بسیار گرامی مرا قهرمان ملی عنوان می دارند نه باور کن که هیچ اتفاقی نمی افتد فقط کسی که انگیزه برای گفتن ونوشتن داشت به خیل آدم هایی می پیوندد که حرف برای گفتن دارند اما چون به حرف می آیند تا از درد ها بگویند به جای آنکه از جانب دردمندان موردحمایت قرار گیرند تازه خود آنها به پر و پایشان می پیچند واز کار و زندگی می اندازندشان .

دوست من آقا مهدی باور کن که تمام امید من به این است که مجموعه شما که در یک موقعیت رسمی اداری جمع شده اید(که اگرنیاز باشد نام موقعیت و اسم تک تک شما را می برم تا مردم بدانند دود اقداماتی از این دست از گور چه کسی و یا کسانی بلند می شود)و از خیلی وقت پیشترها در صدد بوده اید که انگیزه مرا از بین ببرید بتوانید دراین خواسته خودتان موفق گردید زیرا که خود من هم از گفتن ونوشتن برای افرادی چون شما خسته شده ام و علاقه دارم که بهانه ای بدست آورم و با متهم نمودن افرادی چون شما باقی مانده عمر را به آرامش و شاید هم زندگی از نوع آنچه شما به آن می پردازید بگذرانم

فرهنگی ،اجتماعی...
ما را در سایت فرهنگی ،اجتماعی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسن اسدی frasoo بازدید : 324 تاريخ : سه شنبه 20 تير 1391 ساعت: 19:25

 انسان را اگر جزیی از طبیعت و موجودی مترادف با دیگر موجودات بدانیم آنچه او را در بین عناصر طبیعی و یا در میان سایر جانوران متمایز می سازد نه طرز راه رفتن،خارج ساختن اصوات از حلق و یا شکل و شمایل او می باشدکه این همه در تمام موجودات متفاوت است ویا حتی در میان انسان هم تا حدودی دچار گوناگونی هایی می باشد بلکه مایه تمیز او از دیگر موجودات عقل و معادلات پیچیده به کار گرفته شده توسط عقل که نام اندیشه می یابد است.زیرا که انسان با استفاده از این امکان می تواند خود را در جریان زمان سیال گرداند و با پیوندزدن گذشته به حال و آینده آنچه را که می خواهد و یا در جستجوی آن می باشد تولید و تحت اختیاربگیردویا با استفاده از تولیدات دیگران خود را به رفاه برساند حتی اگر اجازه چنین بهره برداری را نداشته باشدچونکه او آمده است تا زندگی کند نه آنکه زنده ماند.

اما بایددر نظر داشت که بسیاری از انسان ها با توجه به تمام فرصت و قدرتی که در بهره برداری از امکاناتی که ساخته فرهنگ و تمدن همنوعان او می باشددارند نمی توانندخود را به جایگاه در ک مفهومی زندگی برسانند و با فرو رفتن در وادی گم راهی و یا کج فهمی از آنچه که باید بخواهندو یا آنچه که در جهت تحقق خواست های خود بر گردن گیرندزنده ماندن را معادل زندگانی تصور می کنند و با دل دادن به چرب و شیرین دنیا زندگی را برمی گزینند که در ظاهر انسانی و لی در طبقه بندی مترادف با انتخاب و پیگیری اهداف همسانی بی بدیلی با حیات جانوری بل هم اضل می یابند چنین سقوطی می تواندناشی از سطحی نگری باشدکه از بدو خلقت انسان با او بوده است و در بسیاری از اوقات مدیریت رفتار و حتی فکراو را در اختیارمی گرفته است.

در چرایی مبتلا شدن انسان به چنین شرایطی می توان گفت که انسان در مسیر یافتن پاسخ برای سئوالات نگرشی خود که در دو مقوله زکجا آمده ام و این آمدن برای تحقق چه هدفی بوده است و به کجا خواهم رفت ووطن نهایی من کجا خواهد بود می تواند از دو ابزار مهم شناخت یعنی ذهن و چشم استفاده نماید یعنی او حق انتخاب دارد که به ذهنش مراجعه نماید و هرچه را که با مبادلات فکری او جور در می آید بپذیرد و یا اینکه با دیده بصر موضوع را مورد کندوکاو قراردهد و با یافتن ارتباط بین علت هایی که منجربه پیدایش پدیده شده است دنبال تاثیر آن پدیده و یا تغییر اثر گذاری آن باشد این دو طرز تلقی را که در نزد انسان پندار وبینش نام می نهندمی توان عامل بنیادی در شکل گیری شخصیت افراد تلقی نمود و  به نسبت اتکایی که افراد در شناخت و اتخاذ تصمیم به آنها می کنند افرادرا پندار گرا و یا واقع بین و رئالیست نام نهادکه به زبان ساده می توان افراد گروه اول را واقع پندار نام نهادو در تعریف آنها گفت که این افراد هرچه را که به عقلشان درست بیاید واقعی قبول کرده وبه انجام  یا اعتماد و اطمینان به آنها اقدام واکتفاء می کنند وگروه دوم را می توان واقع بین عنوان داشت ودر ارائه تعریف از آنها گفت که این افراد پس از مشاهده مورد و یا پدیده بدنبال علت هایی که باعث پیدایش آن شده اندمی گردندتا با یافتن پیوند های موجود بین پدیده ها به مدیریت این ارتباط ها اقدام کندو با زیر بلیط خود گرفتن از طریق تقویت و یا کنترل و حذف آنها روند شکل گیری جریانات را به سویی هدایت نمایند که مطابق با اهداف و منافع آنها می باشد ومسلم است که در بین این دو گروه آنکه خود را محور تمام تحولات و تغییرات می داندو نمی تواند موجودیت واتفاقی را خارج از حوزه حضور و اثر گذاری خود حتی تصور نماید در مقابل سرعت و شدت بروز رخدادها قافیه را خواهد باخت و به طفیلی شرایط و سمت شکل گیری آن تبدیل خواهدشد زیرا که با سطحی نگری نمی توان به متن مسائل نفوذ نمود و با دریافت واقعیت ها به مدیریت و یا کنترل آنها اقدام نمود اما آنکه خود را جزیی از مجموعه ای می یابد که تمام عناصر در آن درتعامل گسترده و رو به تعالی باهم هستند و با کمترین تغییری که در یکی ا آنها بروز می یابد تمام مجموعه دچار تحول وتغییر می شود واین تغییر می تواند برای او مفید و یا مضرر باشد به خود این جرات را می دهد که در شکل گیری شرایط دخالت عالمانه بنماید تا بتواندبا ایجادتغییردر سمت و سوی شکل گیری شرایط آن را در اختیاربگیرد و چیزی را از آن بدست آورد که برای ادامه وکیفی نمودن زندگیش مفید باشد چنین آدمی مسلم است که نسبت به اتفاقات از کوچک و بزرگ بی تفاوت نمی باشد و تلاش می کند که با حضور در متن آنها روند بروزشان را تحت مدیریت بگیرد.تا مبادا با خارج از کنترل رفتن امور مصیبتی حادث شود که کیان اعتبار و حیثیت او را برباددهد و به حق می توان گفت که اگرامروز از انسان تمدنی باقی مانده که می توان نسل انسان را از خطر مصون دارد و به او امید خلافت الله را برزمین بدهدمحصول حضور و فعالیت آدم هایی از نوع دوم قضیه یعنی انسان واقع بین می باشد ودر طول تاریخ حیات انسان هرگاه حادثه ای بروز یافته که حرث ونسل انسان را در خطر انهدام قرار داده محصول حاکمیت آدم های سطحی نگر و ساده اندیشی بوده که خود را محور حیات دانسته اند و فکر کرده اند که اگر آنها نباشند پس جهانی و حیاتی نخواهدبود وچون حیات را منطقی و هدفی مهم و جاودانه وجود دارد و تا تحقق نیابد آنها نخواهندمرد واین چنین بوده که آنها بهر کاری دست زدهاند و هر منکر و مسکری بوده به کار گرفته اند ودر نهایت نه تنها خود نابود شده اند بلکه انسان را چنان دچار مشکل نمودهاند که تلاش چند نسل تنها برای زدودن آثار برجای مانده از آنها به مصرف رسیده است.

فرهنگی ،اجتماعی...
ما را در سایت فرهنگی ،اجتماعی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حسن اسدی frasoo بازدید : 341 تاريخ : سه شنبه 20 تير 1391 ساعت: 18:50